مرکز تخصصی مشاوره ازدواج و روان درمانی خانواده بیرجند

تحت نظارت وزارت ورزش و جوانان / تحت نظارت سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران/ تحت نظارت بهزیستی خراسان جنوبی

مرکز تخصصی مشاوره ازدواج و روان درمانی خانواده بیرجند

تحت نظارت وزارت ورزش و جوانان / تحت نظارت سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران/ تحت نظارت بهزیستی خراسان جنوبی

اتیسم چیست؟

بابک پسری ۶ ساله است که از طرف پزشک متخصص اطفال جهت بررسی به روانپزشک اطفال معرفی شده است . والدین اظهار می کنند که کودک تا سن ۵/۱  سالگی از نظر گردن گرفتن ، نشستن و راه افتادن کاملاً طبیعی ولی شروع تکلم با تأخیر بوده است . در حدود ۲سالگی خانواده متوجه پسرفت تکلمی کودک شده اند بطوریکه کلمات قبلی را استفاده نمی کرده و یا نابجا و غلط استفاده می کرده است . در حال حاضر در برقراری روابط با همسالان مشکل دارد و قادر به دوستیابی نیست . هنگام حضور در مهدکودک بصورتی رفتار میکند که گوئی هیچکس در کلاس حضور ندارد . تماس چشمی محدود است و یا خیره می شود . در مقابل رفتار محبت آمیز والدین واکنش نشان نمی دهد . در خانه بیشتر در خودش است و به نظر می رسد در دنیای خیالی خودش سیرمی کند . کلمات و جملات دیگران را بدون درک مفاهیم تکرار میکند و گاه عبارات شنیده شده فعلی را تکرار می کند . کمتر از ضمیر من استفاده می کند و خودش را به نام صدا می کند . مفاهیم و دستورات را درک می کند ولی توجه و تمرکز خیلی کم است بطوریکه کوچکترین محرک محیطی موجب - حواس پرتی در او می شود . حرکات تکراری دارد مثلاً مدتها با چرخ ماشین اسباب بازیش سرگرم می شود و یا ساعتها کلید برق را روشن و خاموش می کند و یا با دگمه های کنترل تلویزیون بازی می کند . علاقه خاصی به وسایل مکانیکی دارد مثلاً حرکت پنکه ، ماشین لباسشوئی و یا صدای جاروبرقی توجه او را جلب می کند . از طرف دیگر به آگهی های تبلیغاتی علاقه خاص نشان می دهد و ریتم کلام و آهنگها را بصورت طوطی وار تکرار میکند . گاهی اوقات دستش را در وضعیت غیرعادی نگه میدارد و یا مرتب با دست به صورتش ضربه می زند . مدتها درگیر تکان خوردن ، چرخیدن و ... می شود . عادات خاصی دارد مثلاً در خانه از مسیر مشخصی حرکت می کند . با اسباب بازیهایش درست بازی نمی کند . مثلاً با ترتیب معین آنها را در رختخوابش می چیند بطوریکه خلاف آن موجب نگران شدن او می گردد . از طرف دیگر در بررسیهای آزمایشگاهی ، نوار مغزی و سی تی اسکن مغزی انجام شده مورد خاصی نشان داده نشده است . با توجه به تاریخچه ، ارزیابی روانشناسی و روانپزشکی ، کودک مبتلا به اختلال اتیستیک است .

اتیسم چیست ؟

اتیسم نوعی اختلال رشدی است که با رفتارهای ارتباطی و کلامی غیرطبیعی مشخص می شود . علائم این اختلال در سه سال اول زندگی بروز می کند . علت اصلی اختلال ناشناخته است و در پسران شایعتر از دختران است .

وضعیت اقتصادی ، اجتماعی ، سبک زندگی و تحصیلات والدین نقشی در بروز اتیسم ندارد . این اختلال بر رشد طبیعی مغز در حیطه تعاملات اجتماعی و مهارتهای ارتباطی تأثیر می گذارد . کودکان و بزرگسالان مبتلا به اتیسم در ارتباط کلامی و غیرکلامی ، تعاملات اجتماعی و فعالیتهای مربوط به بازی مشکل دارند . این اختلال ارتباط با دیگران و دنیای خارج را برای آنان دشوار می سازد . در بعضی موارد رفتارهای خودآزارانه و پرخاشگری وجود دارد . در این افراد حرکات تکراری ( دست زدن ، پریدن ) و یا مقاومت در مقابل تغییر دیده می شود و ممکن است در حواس بینائی ، شنوائی ، لامسه ، بویایی و چشایی نیز حساسیتهای غیرمعمول نشان دهند . هسته مرکزی مشکل در اتیسم ، اختلال در ارتباط است .

پنجاه درصد کودکان اتیستیک قادر نیستند از زبان خود به عنوان وسیله اصلی برقراری ارتباط با سایرین استفاده نمایند . عدم بکاربردن ضمیر « من » از ویژگیهای کلامی این کودکان است . از مسایل دیگر تکلمی تکرار کلمات و جملات اطرافیان است .

انواع اختلالات نافد رشد چیست ؟

چندین اختلال در زیرگروه اختلالات نافذ رشد وجود دارد . در اختلالات نافذ رشد آسیب شدید در چندین حوزه رشدی وجود دارد . افرادیکه در طبقه بندی اختلالات  نافذ رشد قرار می گیرند در برقراری ارتباط اجتماعی دچار مشکل هستند ولی شدت آن متفاوت است . نکات عمده ای که تفاوت میان اختلالات را بیان می کنند در زیر مطرح شده است :

اختلال اتیستیک : ارتباط ، تعامل اجتماعی و بازی تخیلی بطور مشخص آسیب دیده است . علائق ، فعالیتها و رفتارهای تکراری دیده می شود . اختلال در سه سال اول زندگی شروع می شود .

اختلال آسپرگر : با آسیب در تعاملات اجتماعی و وجود فعالیتها و علائق محدود  مشخص می گردد . تآخیر در شروع تکلم وجود دارد ولی در حقیقت مبتلایان مشکلات تکلمی کمتری دارند . هوش معمولاً طبیعی و یا بالاتر از طبیعی است .

اختلال رت : سیرپیشرونده ای دارد که فقط در دختران دیده می شود . در ابتدا مراحل رشد طبیعی است است ولی بعد مهارتهای به دست آمده قبلی و توانایی استفاده هدفدار از دستها را از دست می دهند و بجای آن حرکات تکرار شونده دست ایجاد میشود که بین سنین یک تا چهار سالگی شروع می شود .

اختلال فروپاشنده دوران کودکی : رشد حداقل در دو سال اول زندگی طبیعی است . از دست دادن جدی مهارتهایی که قبلاً داشته است مشاهده میشود .

اختلال نافذ رشد غیراختصاصی : به تنهایی علائم مشخص هیچیک از اختلالات بالا را نداشته و نمی توان آن را جزو یکی از طبقه بندیهای فوق الذکر جای داد .

 

* علت اتیسم چیست ؟

اتیسم یک ناتوانی طولانی مدت است که منجر به اختلال عملکرد عصبی - روانی در فرد می شود . گر چه اتیسم عارضه نادری است اما شیوع اتیسم حتی تا ۲۰ مورد در هر ۱۰۰۰۰ تولد زنده می رسد . اگر چه علت اصلی کاملاً شناخته شده نمی باشد اما در سالهای اخیر تحقیقات و مطالعات زیادی در این زمینه صورت گرفته است . تحقیقات تأکید زیادی بر منشاء زیست شناختی و عصب شناختی در مغز دارد . در بسیاری از خانواده ها سابقه اتیسم و یا اختلالات مربوط به ان وجود داشته است که مسائل مربوط به ژنتیک و ایمن شناسی در بحث سبب شناسی مطرح می گردد . تابحال ژن خاصی که مربوط به اتیسم باشد شناخته نشده است و پژوهشگران در مورد نقش ژنتیک در علت شناسی اتیسم اختلاف نظر دارند اما عده ای از آنها ترکیب چندین ژن را بعنوان علت اختلال مطرح می کنند . چندین نظریه درباره اتیسم مطرح شده که هیچ یک به طور دقیق اثبات نشده است .

* علائم اتیسم چیست ؟

بطور معمول افراد مبتلا به اتیسم حداقل نصف علائمی را که در زیرعنوان شده است ، نشان میدهند . این نشانه ها از خفیف تا شدید متغیر هستند . در موقعیتهایی کاملاً متفاوت رفتارهایی که با سن کودک تطابق ندارد مشاهده می گردد .

اصرار به یکسانی داشته و در مقابل تغییر مقاوم هستند .

مشکلات شدید تکلمی دارند .

در بیان نیازها مشکل دارند و بجای استفاده از کلمات از اشارات و حرکات استفاده میکنند .

کلمات و جملات دیگران را تکرار می کنند .

خنده و گریه بی دلیل داشته و بدون علت مشخص نگران و مضطرب می شوند .

قشقرق به پا می کنند و برای دلائلی که برای دیگران آشکار نیست شدیداً پریشان می شوند .

قادر نیستند با دیگران رابطه برقرار کنند .

دوست ندارند در آغوش گرفته شوند و یا دیگران را در بغل گیرند .

تماس چشمی ندارند یا تماس آنها اندک است .

به روش آموزش معمول پاسخ نمی دهند .

با اسباب بازی درست بازی نمی کنند .

چرخیدن و تاب خوردن را خیلی دوست دارند .

احساس درد کمتر یا بیشتر از حد دارند .

از خطرات نمی ترسند .

پرتحرک یا کم تحرک هستند .

نسبت به اطرافیان واکنش عاطفی نشان نمی دهند .

به صحبتها و یا صداها پاسخ نمی دهند بطوریکه بنظر می آید ناشنوا هستند . اگر چه حس شنوایی سالم است .

هفتاد درصد کودکان اتیسم ناتوانی هوش دارند .

در برخی از کودکان اتیستیک توانائیهای خاص وجود دارد .

* باورهای غلط درباره اتیسم :

کودکان مبتلا به اتیسم هرگز ارتباط چشمی برقرار نمی کنند .

کودکان اتیستیک نبوغ دارند .

کودکان مبتلا به اتیسم صحبت نمی کنند .

کودکان اتیستیک قادر به نشان دادن محبت خود نیستند .

اتیسم یک بیماری روانی است .

منظور از پیشرفت این کودکان یعنی اینکه کاملاً شفا یابند .

کودکان مبتلا به اتیسم نمی توانند به دیگران لبخند بزنند .

کودکان اتیستیک تماس جسمی محبت آمیز برقرار نمی کنند .

ما  میدانیم که این کودکان تحریکات حسی را به گونه ای متفاوت درک می کنند که موجب اشکال در ابراز محبت و برقراری ارتباط عاطفی در آنها می گردد . اما به هر حال این کودکان می توانند محبت کنند . در صورتیکه این کودکان را باور کنیم قادر به داد و ستد عاطفی با آنها هستیم .

تعدادی از روشهای درمانی - توانبخشی شامل موارد زیر هستند :

دارو درمانی

رفتار درمانی

گفتار درمانی

خیانت(ترجمه)

خیانت: تحمیل کردن آن آسان است. هر موقع که من یک زوج رامی دیدم خیانت یکی از گیج کننده ترین و پر چالشترین مواجهه من بوده است. بنابراین عوامل غیر قابل پیش بینی و گیج کننده زیادی برای خیانت وجود دارد. مثلاً عکس العمل و طرز برخورد زوجین چگونه باید باشد؟ واکنش دلخور شدن همسر هنگامی که وی می فهمد چگونه است؟ آیا همسر خاطی نادم و پشیمان می شود و به رابطه نامشروعش خاتمه می دهد؟ یا حالت تدافعی می گیرد و دیگران را سرزنش می کند؟بعضی از زوجین پیش خواهند آمد و می خواهند که درباره عشق گذشته خودشان صحبت کنند(بعلاوه هر چیز دیگری در رابطه خودشان) و حال آنکه زوج دیگر در باره هر چیزی به جز عشق صحبت خواهد کرد. یکی از عوامل مهم دیگر-با وجود غیر قابل پیش بینی بودن- دامنه زیاد عواطف شدیدی است که اغلب به طور صریح بیان می شوند.(خشم، یاس، خیانت، تندی، اندوه و محبت)، که هر پیشرفت درمانی را تهدید می کند. در نهایت برای جدایی گریز همیشه وجود خواهد داشت.زوجین چه نقطه ای از عشق را فراموش خواهند کرد. به نظر می رسد تعدادی از زوجین به خوبی پیشرفت خواهند کرد، و ناگهان از خطای خود به الگوی قبل از خشم ، حمله، و حالت دفاعی(ظاهراً) بدون علت یا دلیل بر خواهند گشت. همه این تکرارها و پیامد ها مرا به تلاش وا داشت تا کاری بکنم.همه این راهبردهایی که ابتدا در حرفه ام استفاده کردم دیدگاهی بود که از تجارب خودم به دست آورده بودم، پنهان شدن زیرکانه مانند جلسه مراجعان. پس معنی واقعی آن چه بود که من درتکاپو بودم به آن برسم.پس از گذراندن وقت کافی (از آن لذت خاصی نبردم) به خودم آمدم برای مدلی درمانی که در ارتباط با خیانت زوجین می بایست به کار من کمک کند. آسان به نظر می رسید اما کار مشکلی پیش رو داشتم ! آیا مدل آسیب[1]   مناسب است؟ مقدمتاً درمانگر در میان تجارب مراجعان، بی حس کردن هیجانات و سرو سامان دادن تجارب منحرف مقارن با حکایت ارتباط گام بر می دارد. این اغلب به بازگویی حکایات ودیگر عواطف سخت کمک می کند. به هر حال همیشه این مناسب بعضی از زوجین نیست. مدل دیگری که اغلب برای فهمیدن پروسه خیانت به کار می برم مدل سوگ[2] است.  در این مدل زن یا شوهر(مخصوص محنت میهمانی است) مجبورند به یک ارتباط قدیمی بگویند"خداحافظ" (یا دست کم انتظار آن را داشته باشند) و کار در تمام مراحل سوگ توسط کوپلر راس[3]شهرت یافته است.این گرایش برای من عقلانی است زیرا به نظر می رسد جنبه ای از سوگواری که اتفاق افتاده، و عواطف آشکار قطعی وجود دارد(ضربه، انکار، خشم، دعوا و ...). هدف مشروط به توانایی حرکت به جلو از مرگ به یک ارتباط جدیدممکن است تحت الفظی باشد. اگر ارتباط با شکستن یا طلاق گرفتن پایان یابد.علاوه بر مثال مشخص درمان در زمینه ای که بالا مطرح شد من کاربرد نظریه های مخصوص مشاوره که ممکن است فایده کار با خیانت را ثابت کند ملاحضه کردم. مخصوصاً دیدگاه پست مدرنیسم که به نظر می رسد با پتانسیل زیادش مفید باشد. برای مثال نظریه حکایت که درمانگر زوجین را به ظاهر ساختن مشکل(در این نمونه خیانت) تشویق می گند. وبه جای مقصر دانستن همدیگر تماماً در کنار هم تلاش کنند .بطور حتم ممکن است برای بعضی از زوجین سخت باشد که از سرزنش یکدیگر بپرهیزند(مخصوصاً موقعی که یکی از زوجین سخت  درگیر خونخواهی است) و به نظر می آید از فعالیتهای اساسی مهم که منجر به خیانت می شود، اجتناب کرد.نظریه دیگر دیدگاه متمرکز بر راه حل[4]، پست مدرنیسم است.در این الگوی درمانی درمانگران در استفاده از زبان مشکل مخالفت می کنند و زوجین را برای جستجوی راه حلهایی که مربوط به نگرانی حاضر است تشویق می کند. یکی از این راههای انجام شده نگاه به زوجین که در گذشته برای مثالهای مشخص یا تجارب یا ارتباط وظیفه ای و سالم چه انجام داده اند. سپس درمانگران زوجین را راهنمایی می کنند تا راهی پیدا کنند و دگر بار آنرا انجام دهند. فایده آن گذشتن از تاثیرات مخرب، و مطالب گذشته را در قالب تازه ای تکرار کردن می باشد، اما امکان دارد بار دیگر از احساسات همسر که تجارب دردناک آن فراموش شده تخطی کند. بنابراین من اینطور فهمیدم که هیچ کدام از دیدگاههای نظری مناسب همه پیچیدگیهایی که در حال حاضر برای زوجینی که با خیانت در ارتباطشان مواجهند، نیست.

در پایان همه اینها ، من در ابتدا کمی احساس دلسردی داشتم و گمان می کردم چیزی برای آموزشم ندارم که اگر خوش بین باشم یا بی کفایت در بدترین حالت حداقل مانند یک زوج درمانگر باشم.در بحث با چند همکار وقتی فهمیدم بیشتر آنها فنون مناسب کاربردی برای موضوعات پیچیده زوجین دارای مشکل خیانت نداشتند احساس راحتی کردم .در حقیقت برای من روشن شد که آموزش رسمی خیلی کمی در حمل این موضوع برای بیشتر زوجین و خانواده درمانگران است. علاوه بر این هنگامی من تشویق شدم، که تحقیقات ویسمن[5]، دیکسون[6] و جانسون[7](1997) که خیانت را مهمترین دلیل ارجاع زوجین به مشاوره دانسته اند را خواندم. خیانت موضوعی است که زوج درمانگران کمترین احساس آمادگی برای کمک دارند. هنگامی که تعدادی از مواردی که در دستم بود مشاهده می کردم فهمیدم که تعداد قابل ملاحظه ای از کتب نوشته شده برای اشخاص بالغی است  که همسران آنها فریبکار یا چگونگی تعیین بازسازی ارتباطات انها بود.فنون کمی به کار در کلنیکها برای موضوعات پیچیده زوجینی که برای درمان مراجعه می کنند مفید خواهد بود. منابع بسیار کمی در دسترس متخصصان بالینی قرار دارد(خوشبختانه اکثر نویسندگان همکاری در سهیم شدن فصلهای این کتاب را پذیرفته اند!)

اگر چه بیشترین ترس چالش برای درمانگران رویارویی با خیانت است، به عبارت دیگر هیچ تعهدی برای شما همچون یک زوج درمانگر موضوع حال حاضر با خیانت نیست.به چندین دلیل ، شامل اغلب عواطف نارس حاضر، سطحی از عواطف برای درمان که زوجین دارند(حداقل در آن لحظه)، یا حقیقتی که در بسیاری از زوجین به سرعت آشکار می شود. البته این مورد برای همه زوجین صادق نیست، اما ابن مقدار زیاد انرژی آنی است که با فاش شدن خیانت اکثریت زوجین پیش می آید. سوال این است که چگونه بهترین استفاده را از این انرژی آنی ببریم. همچون یک درمانگر شما می فهمید که زوجین آماده نشان دادن تغییراتند(یا حداقل قبول نشان دادن تغییراتند) برای اینکه روابطشان را بازسازی کنند. ضمناً در حالت تعادل است که صدمات میان سرزنش بیش از حد رنجاندن همسر و پذیرش مسئولیت برای رفتارشان را داشته باشند. بعلاوه توازنی باید بین نگهداری تغییرات زیاد همسران( و ترس یک یا دو زوج) و عدم چالش زوجین برای بررسی پویایی ارتباطی منجر به بحران، برقرار شود. در نهایت شما پی می برید که بیشتر، مهارتهای مشاوران می تواند موفقیت را برای مشاوره زوجین به ارمغان آورد.

موقعی که من سهم قسمتی از این بحرانها را بر روی زوجها و خانواده در مانگر پرسیدم، به افکار و تجاربم رجوع کردم"من باید چه چیزی بیشتر داشته باشم هنگامی که این موضوعات پیچیده را آموزش می دهم؟" من درباره کمبود آموزش برای متخصصین بالینی در این زمینه فکر کردم. و کمبود منابع برای دانشجویان و متخصصان بالینی را بررسی کردم و ابزار منابع تخصصی را از هر جایی که توانستم بهترین اطلاعات از متخصصان بالینی و محققان در زمینه خیانت بیابم مرور کردم.تا کنون نظریه منحصر به فردی که تلفیقی از دیدگاههای مختلف برای آموزش زوجین و موضوعی که مربوط به تمرین زوجها و خانواده درمانگران باشد وجود ندارد. این کتاب سعی خواهد کرد وظیفه اش را به انجام برساند. به نیابت از همه نویسنده ها (از تمام کسانی که سخت کار کردند تا این کتاب را آماده کنند خیلی سپاسگذارم.)، امیدوارم به هدفی که می خواهید برسید.

پول آر. پلزو[8]

سپتامبر 2006

 با سلام این کتابی است که به تازگی شروع به ترجمه کردم از تمامی دوستان خواهشمندم نظر ی در این زمینه بدهید تا کمکی به بنده کرده باشید پیشاپیش از شما متشکرم



[1] -trauma model

[2] -grief model

[3] -kubler ross

[4] -solution-focused

[5] -whisman

[6] -dixon

[7] -johnsons

[8] -paul R. Peluso

مهارت های مطالعه

شرایط مطالعه بهتر

 


«بکارگیری شرایط مطالعه یعنی بهره‌وری بیشتر از مطالعه»
شرایط مطالعه ، مواردی هستند که با دانستن ، بکارگیری و یا فراهم نمودن آنها ، می توان مطالعه ای مفیدتر و با بازدهی بالاتر داشت . در واقع این شرایط به شما یاد می دهند چگونه از زمانهای مطالعه ، بهره‌وری بالاتری داشته باشید . به شما می آموزند قبل از شروع مطالعه چه اصولی را به کار گیرید ، در حین مطالعه چه مواردی را فراهم سازید و چگونه به اهداف مطالعاتی خود برسید.

1- برای موفقیت در مطالعه ، باید درست آغاز کنید:

یعنی برنامه درسی خود را طوری تنظیم کنید که از خواندن کتابها ، هدفی واضح و روشن را دنبال کنید .
- درسهای خود را طوری برنامه ریزی کنید که هنگام مطالعه ، ابتدا کتابهای آسان را بخوانید ، نه کتابهای مشکل را.
- در هنگام مطالعه یک کتاب ، ابتدا از قسمت‌های آسان و جذاب شروع کنید و بعد به سراغ بخشهای مشکل تر آن بروید . این کار را می توانید با مرور قسمت‌های خوانده شده قبلی آغاز کنید. قسمت‌های آسان و جذاب علاقه شما را به خواندن افزایش می دهند.
- در برنامه ریزی درسی خود ، موضوع‌های مشابه را پشت سر هم قرار ندهید و آنها را یکی پس از دیگری مطالعه نکنید تا حد ممکن بین آنها فاصله بگذارید.
- اگر می خواهید چند کتاب را در یک روز مطالعه کنید ابتدا زمانهای خواندن و ترتیب قرار گرفتن آنها را مشخص کنید و بعد به مطالعه بپردازید .
- حتی المقدور برای یک کتاب بیش از دو ساعت وقت در نظر نگیرید . و زمانهای مطالعه را به مدتهای دو ساعته تقسیم کنید . تصور نکنید که هر چقدر زمان مطالعه یک کتاب بیشتر باشد بهتر است بر عکس هر چقدر زمان کوتاه گردد و موضوع مورد مطالعه عوض گردد ، میزان یادگیری افزایش می یابد .
- اگر می خواهید در شش روز هفته ، شش کتاب بخوانید، هرگز هر کتاب را در یک روز نخوانید و برای شش روز ، شش کتاب در نظر نگیرید . بهتر است هر روز را به شش قسمت تقسیم کنید و در هر قسمت ، یک کتاب بخوانید و این روند را در شش روز هفته ادامه دهید .
- به روش تدریجی درس بخوانید ، یعنی در طول سال تحصیلی درس بخوانید و خواندن دروس را به شبهای قبل از امتحان موکول نکنید . مطالعه تدریجی و با تداوم در طول سال تحصیلی بسیار بهتر از مطالعه فشرده و با تراکم در چند روز قبل از امتحان است.

2- برنامه ریزی :

یکی از عوامل اصلی موفقیت داشتن برنامه منظم است»
برنامه ریزی صحیح این است که چگونه از وقت و امکانات موجود حداکثر استفاده را ببرید . عدم برنامه ریزی صحیح باعث اتلاف وقت شده و بازده مطالعه بسیار کاهش می یابد .
نکته ای که در این جا قابل ذکر می باشد اینست که ، داشتن برنامه مهم است ولی مهم تر از آن اجراء برنامه است .
الف )برنامه ریزی درسی :
بهترین برنامه ریزی درسی، خود فرد است . یعنی هر شخص باید با توجه به شرایط روحی ، جسمی ، محیطی ، زمانی ،علاقه ، هدف ، نقاط ضعف و قوت خویش برای خودش برنامه ریزی کند .
ب ) کوتاه ، ساده و قابل اجراء بودن برنامه صحیح است .
یعنی هر قدر برنامه حجیم و سخت باشد تاثیر منفی بر روحیه فرد می گذارند و به خاطر پیچیدگی شان ، غالباً با شکست مواجه می شوند .هر قدر برنامه کوتاهتر و ساده تر باشد . شخص راحت تر آن را در زمان تعیین شده انجام می دهد. و تجربه ای موفق در زمینه برنامه ریزی کسب می کند . و این تجربیات موفق در رسیدن به موفقیت‌های بعدی تاثیر بسزایی خواهندداشت .
ج ) اجراء برنامه در زمان مشخص :
وقتی برنامه ای را نوشته‌اید . باید آن را درزمان مشخص اجرا کنید . اگر نظم خاصی در اجراء برنامه داشته باشید ، به راحتی می توانید به اهداف خویش برسید. کسانی که نظم و ترتیب در اجراء برنامه را رعایت نمی کنند ، غالباً برنامه‌های آنان با شکست مواجه می شود .

3- نظم و ترتیب :

« اساس هر سازمانی به نظم آن بستگی دارد »
رعایت نظم از شرایط مهم مطالعه به حساب می آید . چرا که نظم به ایجاد تمرکز حواس کمک می کند. همچنین وقتی که نظم بر پا شد ، یادگیری بهتر صورت می گیرد . اگر اتاق و میز مطالعه نامنظم باشد موجب حواس پرتی و اختلال در یادگیری می شود . توجه داشته باشید . هر جور که مطالب را به حافظه بدهید ، بر همان اساس نیز می توانید آنها را بازیابی کنید .

4- حفظ آرامش :

« آرامش ضمیر ناخود آگاه را پویا و فعال می کند»
درسی را که با آرامش بخوانید قطعاً بهتر می توانید بیاموزید ، برای آنکه بازده مطالعه خود را بالا ببرید ، در سخت‌ترین شرایط و حتی کوتاهترین زمان نباید مضطرب شوید و سعی کنید در این مدت کوتاه با آرامش خاطر مطالعه کنید. مطالعه بدون اضطراب و خونسردی کامل ، تاثیری بسیار مثبت در افزایش میزان یادگیری دارد. توجه داشته باشید که حفظ خونسردی و آرامش ، هرگز به معنای بی خیالی و بی حالی نیست ، بلکه به معنی وضعیتی هوشیار همراه تمرکز حواس و بدون دلهره است . روانشناسان معتقدند که اضطراب کم برای مطالعه و موفقیت لازم است ، زیرا شخص را به تحرک و فعالیت وا می دارد و باعث می شود که به طور جدی به درس خواندن بپردازد ، اما اگر این اضطراب از حد معمول خود خارج شود و استرس و دلهره در فرد ایجاد کند نه تنها مفید نیست ، بلکه مانع از فعالیتهای وی شده ، و حتی در جلسه امتحان مانع از یادآوری آموخته‌های شخص می شود . نکته ای که باید به آن اشاره کرد این است که در اغلب موارد ، اضطراب ناشی از تفکرات منفی شماست . وقتی که نسبت به امتحان تصور منفی دارید، از آوردن نمره کم می ترسید ، عواقب قبول نشدن را در نظر می گیرید . در نتیجه تصورات منفی ، موجب اضطراب می گردند و اضطراب سدی در راه کارایی حافظه می گردد و این عمل خود اضطراب بیشتر را به دنبال خواهد داشت و نهایتاً اینکه این سیکل معیوب همچنان ادامه خواهد یافت .

5- استفاده صحیح از وقت :

«بنیامین فرانکلین می گوید : پس وقت را تلف نکنید زیرا زندگی از وقت تشکیل شده است »
استفاده صحیح از وقت و هدر ندادن آن بسیار مهم است .چرا که زمان از دست رفته را نمی توان مجدداً باز یافت . زمان را نمی توان ذخیره کرد ، نمی توان خرید و یا فروخت و نمی توان از 24 ساعت دیگران قرض گرفت زمان سرمایه ای است که اگر مورد استفاده قرار نگیرد ، از دست می رود در حالی که یک سرمایه مالی این چنین نیست .
اگر منصف باشیم با کمی دقت و تامل در می یابیم که مشکل اصلی کمبود وقت نیست ، بلکه در نحوه استفاده از آن است .

6- سلامت و تندرستی :

« عقل سالم در بدن سالم است »
سلامت جسمی و روانی در یادگیری تاثیر بسزا دارد.

7- تغذیه مناسب :

« تغذیه صحیح نقش مهمی در سلامتی دارد.»
غذا را به موقع و سر وقت بخورید ، از خوردن غذا در ساعت‌های گوناگون و بدون نظم و برنامه به پرهیزید . سعی کنید صبحانه و ناهار و شام را در ساعات معین بخورید . به برنامه غذایی خود نیز نظمی خاص بدهید .

8- تنفس صحیح :

« یکی از مهمترین اعمال بدن انسان ، تنفس است . » تنفس عمیق باعث می شود که ما در هر نفس اکسیژن بیشتری را به شش‌های خود برسانیم . این اکسیژن به سلولهای مغزی که خود ذخایر اکسیژن کمی دارند ، کمک می کند تا فعالیت بیشتری داشته باشند . افزایش فعالیت این سلولها یعنی پمپاژ بیشتر یونها بین دو سری غشاء سلول به خصوص برای یون‌های سدیم و کلسیم که به خارج غشاء می روند و پتاسیم و کلر که به داخل آن می آیند . هرگاه تغییرات غشاء نرون به نرون بعدی منتقل شود ، این تغییرات به نوبه خود مسیرهای جدیدی برای انتقال از راه مدارهای عصبی می شوند و وقتی این مسیرهای جدید برقرار شدند ، با تفکر ما فعال می شوند و خاطره‌ها را مجدداً تولید می کنند . این فرآیند که حافظه نام دارد کاملاً به اکسیژن نیاز دارد . به همین دلیل است که در هوای آلوده به دود سیگار و سایر گازهای سمی بازده یادگیری و حافظه به شدت کاهش می یابد. از سوی دیگر تنفس صحیح و عمیق باعث می شود که سیستم ایمنی ما فعالتر شود . بنابراین حرکات عضلانی و تنفس عمیق ، جریان لنفاوی را به راه می اندازد و باعث می شود که گردش خون بهتر انجام شود ، خود لنف بهتر کار کند و سیستم ایمنی تقویت شود.

9- ورزش :

« ورزش کلید عمر طولانی است »
شما می توانید ورزشهای دلخواه خود را انتخاب کنید و در برنامه روزانه خود قرار دهید. به طور مثال پیاده روی یکی از ورزشهای مفید و مناسب و در عین حال بسیار ساده و برای عموم امکان پذیر است .
علاوه بر پیاده روی از ورزشهای مفید برای کسب تمرکز فکر و پرورش حافظه « یوگا » است یوگا به معنای تمرکز نیرو در اصطلاح هندی یعنی تمرکز فکر و حواس . با انجام تمرینات یوگا می توانید تمرکز حواس خود را بهبود بخشید .

10- استراحت مغزی :

« هنگامی که خسته هستید ، مطالعه نکنید »
برای انجام کارهای فکری خصوصاً مطالعه باید مغز کاملاً آماده و سرحال باشد تا در به خاطر سپردن مطالب مشکل نداشته باشد . شما می توانید از روشهای مختلف و دلخواه خودتان برای رفع خستگی استفاده کنید ، اما یکی از روشهای مناسب برای رفع خستگی تنفس عمیق است . همچنین یک خواب سبک و کوتاه در مواقعی که خیلی خسته هستید در برطرف کردن خستگی بسیار مناسب است.

11- خواب کافی :

« خواب فراگیری و حافظه را تقویت می کند»
یک خواب 8-6 ساعته معمولاً کافی است . بنابراین سعی کنید طوری برنامه‌های درسی خود را تنظیم کنید که شبها حداقل 6 ساعت بخوابید تا مغز شما به اندازه کافی استراحت کند . همچنین خواب نیم تا یک ساعت ( ظهرها بعد از ناهار ) بسیار مناسب است.

12- درک مطلب :

« آنچه در حافظه بلندمدت باقی می ماند ، معنی مطالب است »
سعی کنید هنگام مطالعه ، مطالب را به خوبی درک کنید، تا بتوانید به راحتی آنها را به خاطر بسپارید . نکته ای که در درک معنی تأثیر بسزا دارد و بازده مطالعه را بسیار افزایش می دهد ، یادداشت برداری مطالب خوانده شده است . یادداشت برداری در افزایش میزان یادگیری بسیار مؤثر است .

13- تشویق و پاداش :

«تشویق نیروهای ذهنی و روانی را به فعالیت وا می دارد»

14- شرطی شدن :

« شرطی شدن به تمرکز حواس کمک می کند »
برای یادگیری و ایجاد تمرکز حواس شرطی شدن نسبت به مکان و زمان مطالعه نقش مهم دارد . برای آنکه تمرکز حواس راحت تر به دست آید و سریعتر برای آن آماده شوید ، باید به مکان و زمان مطالعه خود را شرطی کنید.

15-تحرک مغزی :

« هنگام مطالعه نباید کاملاً آرام نشست »
منظور از تحرک ، حرکت کردن و راه رفتن در حین مطالعه نیست و یا هدف از حرکت ، فعالیت زیاد بدنی نیست که در این صورت نیز تمرکز حواس مختل می شود و میزان یادگیری کاهش می یابد . اصولاً بهترین وضعیت برای مطالعه ، نشستن پشت میز است نه حرکت کردن و راه رفتن . منظور از تحرک این است که در حین مطالعه هر چند دقیقه ، یک بار حرکتی کوچک داشته باشید تا گردش خون در مغز بهبود یابد و بهتر بتوانید مطالب را بیاموزید . حتی با چند حرکت ساده سرو بدن می توانید از حالت رکودی و رخوت جلوگیری کرده و با تمرکز بالاتری درس بخوانید.

16- اتاق مطالعه :

« اتاق مطالعه باید آرام باشد»
اتاق مطالعه باید ساکت و آرام و تا حد ممکن از عکس، پوستر و اشیایی که موجب حواس پرتی می شوند . خالی باشد.
نور اتاق باید کافی و مناسب باشد. بهترین نور برای مطالعه روشنایی روز است . نور باید در سطح اتاق پخش گردد. بنابراین چراغ مطالعه برای درس خواندن مناسب نیست . نور نباید کم باشد . اتاق مطالعه باید از تهویه مناسبی برخوردار باشد.
در مطالعه فاصله چشم تا کتاب باید رعایت شد و فاصله مناسب حدود 40-30 سانتی متر است .
میز مطالعه باید از نظر ارتفاع وسعت و رنگ مناسب باشد.

17- زمان مطالعه :
واقعیت این است که هیچ زمانی به طور دقیق و انحصاری برای مطالعه وجود ندارد .
زمان مطالعه بستگی به خودش دارد که چه موقع از نظر جسمی و روانی آمادگی لازم را دارید .
نکته ای که در مورد زمان مطالعه باید رعایت کنید استراحت چه قبل از مطالعه و چه بعد از مطالعه را باید در نظر گرفت .
نیم ساعت مطالعه و 5 دقیقه استراحت ، روش بسیار خوبی برای مطالعه کردن است . زیرا اولاً شما آستانه یادگیری را رعایت می کنید و ثانیاً با استراحت کوتاه ، فرصتی برای مغز در نظر می گیرید تا به تجزیه و تحلیل اطلاعات بپردازد باید یادآور شد که نیم ساعت مطالعه و 5 دقیقه استراحت به این معنی نیست که دقیقاً بعد از نیم ساعت مطالعه حتماً استراحت کنید حال اگر چند دقیقه این طرف و آن طرف شد ، اشکالی ندارد . اما بهتر است بیش از 45 دقیقه نشود.

 منبع :
شرایط مطالعه ؛ مولف بیژن علی پور

 

خریدن عشق

برای خریدن عشق هر کس هرچه داشت آورد

دیوانه هیچ نداشت و گریست

 (گمان کردندچون هیچ ندارد می گرید.)

 اما هیچکس ندانست

که قیمت عشق اشکست و قیمت اشک عشق

دردرون هرکسی (شکوهی محبوس) وجود دارد.

هراندازه هم فرد فرو مرتبه باشد، دردرونش

پرتوی الهی دارد که نامیرا است .

وظیفه ماتاباندن این پرتواست .

راه تاباندن آن طریق عشق است .

عشق زیبائی خفته درون رابیدارمیکند ،

چه هنگام عشق ورزیدن به یکدیگر راخواهیم آموخت ؟

بقول حافظ :

سخن عشق نه آن است که آید به زبان

ساقیا می ده وکوتاه کن این گفت وشنفت

امروز که دست توام مرحمتی کن

فردا که شوم خاک ،چه سود اشک ندامت

 

عادتهای مفید جوان ماندن

مشاورین خانواده و روان پزشکان توصیه های مختلفی را برای زنده

نگاه داشتن احساس جوانی در انسان ارائه می کنند. موراد ارائه

شده در زیر از جمله این توصیه ها است که می تواند طراوت

شادابی و جوانی را در زندگی شما به ارمغان بیاورد، به آنها عمل

کنید.


۱) به ارقام و شاخص های غیرضروری همچون سن، قد، رنگ، نوع

مو و ... توجه نکنید. کنترل برخی از آنها خارج از محدوده توانایی

های ما است و سعی در تغییر برخی دیگر جز رنج و عذاب چیزی

برای شما نخواهد داشت.


۲) با دوستان شاداب خود ارتباط داشته باشید، افراد ناراحت روحیه

شما را ضعیف می کنند.


۳) سعی کنید همیشه در حال آموختن باشید مثلا در زمینه کامپیوتر، یک رشته هنری، باغبانی و یا هر چیز دیگر. هرگز نگذارید مغزتان بی کار باشد، مغز تنبل خانه شیطان و بیماری های روانی است.


۴) از چیزهای ساده لذت ببرید و هرگز از مسائل کوچک رنجیده خاطر نشوید.


۵) هفته ای چند بار با صدای بلند و طولانی و تا زمانیکه به نفس نفس زدن بیفتید بخندید، تحقیقات نشان می دهد خنده حتی اگر مصنوعی باشد برای انسان مفید است. (مطلب قبل را بخوانید)


۶) ناراحتی های زندگی را تحمل کنید


۷) خود را با آنچه که به آن علاقه دارید سرگرم کنید مثلا خانواده،

 موسیقی، اتومبیل، گیاهان، حیوان خانگی، و یا دیگر سرگرمی

های مورد علاقه.


۸) از سلامتی خود مراقبت کنید. اگر سلامتید، سلامت خود را

حفظ کنید اگر سلامتی شما ناپایدار است آنرا بهبود بخشید و اگر

خودتان نمی توانید ازعهده این کار برآیید از دیگران کمک بگیرید.

۹) از سفرهای بد و خسته کننده پرهیز کنید، سفرهایی که بیش از

آنکه برای شما چیزی داشته باشد شما را خسته کرده و آزار دهد.

بجای آن می توانید آخر هفته ها را با خانواده یا دوستان به تفرجگاه

ها بروید.


۱۰) در هر فرصتی به کسانیکه دوستشان دارید ابراز علاقه کنید.


۱۱) فراموش نکنید که خوشبختی جمع زمانهای حال است، از

گذشته درس بگیرید، به فکر آینده هم باشید اما در زمان حال

زندگی کنید. از بزرگترین مشکلات دست نیافتن به خوشبختی آن

است که همواره تاسف گذشته را بخوریم و نگران آینده باشیم

دلتنگی

به دیدارم بیا هر شب
در این تنهایی تنها و تاریک خدامانند
دلم تنگ است
بیا ای روشن ، ای روشنتر از لبخند
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی ها
دلم تنگ است
یبا بنگر ، چه غمگین و غریبانه
در این ایوان سرپوشیده وین تالاب مالامال
دلی خوش کرده ام با این پرستوها و ماهی ها
و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی
بیا ،ای همگناه من در این برزخ
بهشتم نیز و هم دوزخ
به دیدارم بیا، ای همگناه، ای مهربان با من
که اینان زود می پوشند رو در خواب های بی گناهی ها
ومن می مانم وبیداد بی خوابی
در این ایوان سرپوشیده متروک
شب افتاده است و در تالاب من دیریست
که در خوابند آن نیلوفر آبی و ماهی ها ، پرستوها
بیا امشب که بس تاریک و تنهایم
بیا ای روشنی ، اما بپوشان روی
که می ترسم ترا خورشید پندارند
و می ترسم همه از خواب برخیزند
و می ترسم که چشم از خواب بردارند
نمی خواهم ببیند هیچکس ما را
نمی خواهم بداند هیچکس ما را
و نیلوفر که سر بر می کشد از آب
پرستوها که با پرواز و با آواز
و ماهی ها که با آن رقص غوغایی
نمی خواهم بفهمانند بیدارند
شب افتاده است و من تنها و تاریکم
بیا ای مهربان با من
بیا ای نازنین من

 

شاد زیستن چیست.....؟؟؟؟

وقتی دالایی لاما جایزه صلح نوبل سال 1989 را دریافت کرد، یک خبرنگار از او پرسید: حالا بعد از این چه؟ می خواهید چه کار کنید؟ او لبخندی زد و گفت: انگار هر کاری که ما آدم ها انجام می دهیم، مثلا خانه یا ماشینی می خریم، غذایی می خوریم، دوستی پیدا می کنیم و حتی به جوایز بزرگی نائل می شویم، هرگز برایمان کافی نیست. ما آدم ها همیشه به دنبال بیشتر و بیشتریم، اما بیشترها لزوما بهتر نیستند. من فقط آرزو می کنم که خودم و همة آدم ها هر چه زودتر بفهمند که شادی و رضایت شان را نباید در بیرون از خودشان جست وجو کنند.
به آسانی نمی توان شادی را تعریف کرد. شادی برای بعضی ها عاشق شدن یا بچه دار شدن است و برای بعضی دیگر، برنده شدن در قرعه کشی یا رفتن به دل طبیعت. تجربیات حسی در بالاترین حد خود، نوعی سرخوشی و لذت را به همراه دارند که لزوما زودگذر است و از زیاده روی در خوردن یا آمیزش جنسی جلوگیری می کند. با وجود این، روان شناسان با تکیه بر یافته های اخیر خود دربارة شادمانی، سعی دارند ویژگی های زودگذر و نیز پایدار این شرایط حسی ناشناخته را توصیف و علت آن را کشف کنند. شیلا پنچال، کارشناس روان شناسی مثبت و بنیانگذار Happiness First TM است و با سازمان ها و اشخاص مختلفی همکاری دارد. او در این خصوص می گوید: روان شناسان سه عامل را برای شادمانی شناسایی کرده اند: لذت بردن از زندگی، به کارگیری توانایی های فردی به طور بی وقفه، و درک آن چه برتر از ماست.
برای مثال، وقتی غرق صحبت، کار یا تفریح هستیم، احساسی به نام جوشش به ما دست می دهد که مانع از خوشی و شادمانی می شود، ولی پس از مدتی جای خود را به احساس رضایت عمیقی می دهد که پایدارتر است. جوشش عاملی بسیار مؤثر در ایجاد حس شادی پایدار است.

آیا شادمانی باعث سلامت جسمانی می شود؟
افراد شاد، در برابر بیماری هایی مانند آنفلوانزا مقاوم ترند و جراحات وارد بر بدنشان زودتر بهبود می یابد. همچنین نتایج حاصل از تحلیل خود زندگی نامه های راهبه هایی که از سال 1932 وارد یکی از صومعه های آمریکا شده اند، نشان می دهد که عمر کسانی که روحیة شادتری دارند، طولانی تر است. روان شناسان، لحن خوش بینانة راهبه ها را در متن زندگی نامه هایشان ارزیابی کردند و به رابطة معناداری میان مثبت اندیشی و عمر طولانی دست یافتند. به بیانی ساده تر، میزان مرگ و میر در گروه راهبه های غمگین، نسبت به راهبه های سرزنده بیش از دو برابر بوده است.

آیا پول، خوشبختی می آورد؟
پول و احساس شادمانی، رابطه ای پیچیده با یکدیگر دارند. به عقیدة پنچال، اگر کسی زیر خط فقر زندگی کند، پول زیاد، احساس خوشبختی خاصی به او می دهد. ولی وقتی که سطح درآمد افراد به حد معینی می رسد، دیگر درآمد بیشتر، آن ها را خشنود نمی کند. در نیم قرن اخیر، درآمد مردم انگلستان، آمریکا و ژاپن به بیش از دو برابر افزایش یافته و زندگی شان وضعیت مطلوبی پیدا کرده است. حالا دیگر آن ها خانه های بزرگ تری دارند و لوازم برقی، زندگی راحت تری را برایشان فراهم کرده است. آن ها به مسافرت های خارجی می روند و کالاهای لوکس می خرند و به دلیل برخورداری از امکانات بهداشتی، زندگی طولانی تری دارند. ولی نتایج حاصل از تحقیقات دانشمندان نشان می دهد که این امکانات رفاهی ـ که حسادت بسیاری را در جهان رو به توسعه برانگیخته ـ باعث افزایش احساس خوشبختی انسان ها نشده و نمی شود. چرا چنین است؟ شاید پاسخ این باشد که ما خود را با دیگران مقایسه می کنیم و این چشم و همچشمی، باعث ناراحتی مان می شود. روان شناسان در یکی از تحقیقاتشان از دانشجویان هاروارد پرسیده اند کدام بهتر است: پنجاه هزار دلار درآمد سالانه در شرایطی که دیگران بیست و پنج هزار دلار در سال درآمد دارند، یا صد هزار دلار درآمد سالانه در شرایطی که حقوق دیگران بسیار بیشتر است؛ مثلا دویست و پنجاه هزار دلار؟ بیشتر دانشجویان، گزینة اول را برگزیدند و ترجیح دادند که کمتر حقوق بگیرند، ولی این حقوق کم، از درآمد دیگران بیشتر باشد.
اگر قرار به مقایسه باشد، بهتر است خود را با کسانی که پایین تر از خودمان هستند، مقایسه کنیم. به همین دلیل است که در مسابقات المپیک، کسانی که مدال برنز می گیرند، خوشحال تر از کسانی هستند که مدال نقره گرفته اند. زیرا گروه اول، خدا را شکر می کنند که دست کم مدالی نصیبشان شده است، در حالی که گروه دوم، حسرت مدال طلایی را می خورند که از دستشان رفته است.
گذشته از این، ذهن انسان قابلیت انطباق با شرایط جدید را دارد. به همین دلیل، این انعطاف پذیری ذهن، سبب تداوم بقا می شود؛ هرچند در جوامع نوین، مردم از آن چه دارند، پس از مدتی دلزده می شوند و همواره می خواهند چیزهای دیگری به دست آورند. این وضعیت سرانجام به نوعی جان کندن لذت گرایانه می انجامد. برای مثال، مردم از اولین اتومبیلی که می خرند، خیلی لذت می برند، ولی با دیدن تبلیغات، اتومبیل هایشان را یکی پس از دیگری عوض می کنند. اگر مجبور باشند یک مدل پایین تر از جدیدترین مدل را سوار شوند، دیگر از داشتن آن راضی نخواهند بود. راز شاد زیستن، چنان که ریچارد لایارد می گوید، داشتن چیزهای بهتری است که هیچ گاه به داشتن شان قناعت نمی کنیم.
روابط زناشویی، دوستان خوب و زندگی مشترک می توانند بهانه ای برای خوشحالی مان باشند، چرا که روابط انسان ها با یکدیگر منشأ شادی است. پنچال معتقد است که برای رهایی از جان کندن لذت گرایانه باید به آن چه داریم، قانع باشیم و روحیة رضایتمندی را در خود تقویت کنیم.

آیا شادمانی ذاتی است؟
مطالعاتی که بر روی دوقلوها انجام شده، ذاتی بودن شادمانی و افسردگی را به اثبات رسانده است. نتایج حاصل از این مطالعات، حتی در مورد دوقلوهای همسانی که در محیطی یکسان بزرگ شده اند نیز صدق می کند. با وجود این، ژن های مؤثر در ایجاد شادی هنوز ناشناخته اند و همان طور که از یافته های روان شناختی برمی آید، به احتمال زیاد، ژن های متفاوتی در ایجاد روحیة شاد دخالت دارند. این ژن ها با تغییر دادن میزان سروتونین در مغز، باعث بروز حس شادی می شوند. افسردگی، ناشی از کاهش سروتونین در مغز است و داروهایی مانند پروزاک که حاوی سروتونین هستند، افسردگی را از بین می برند و در بیمار ایجاد سرخوشی می کنند. با این حال، حتی آنان که به طور مادرزادی غمگین هستند، می توانند با تغییر دیدگاه ها و تجدیدنظر در رفتارشان زندگی شادتری برای خود بسازند.


آیا علم، خوشبختی می آورد؟
دکتر مارتین سلیگمن، یکی از پیشگامان مطالعات افسردگی در دانشگاه پنسیلوانیا، اخیرا به مطالعة شادی روی آورده است. در روان شناسی مثبت بر خلاف روان شناسی سنتی، به جای آن که آسیب های دوران کودکی مورد بررسی قرار گیرد، به عوامل شادی آفرین، از قبیل چیزهایی که به زندگی معنا می دهند، اهمیت داده می شود. در واقع، به ادعای دکتر استیونز رویکرد مثبت به روان شناسی، سابقه ای بسیار طولانی دارد و پیشینة آن به جنبش روان شناسی انسان شناختی و فلسفة بودایی می رسد. روان شناسی انسان شناختی را کارل راجرز در دهه 1950 معرفی کرد.دکتر ریچارد دیویدسون، متخصص عصب شناسی مغز از دانشگاه ویسکانسین، ثابت کرده است که عواطف مثبت، به فعالیت های الکتریکی بخش جلویی نیمکرة چپ مغز مربوط می شوند و احساسات منفی با بخش جلویی نیمکرة راست ارتباط دارند. فعالیت الکتریکی نیمکرة چپ در افراد شاد، یعنی کسانی که خنده رو هستند و دربارة خوبی ها سخن می گویند، بیشتر است. اسکن های تهیه شده از مغز افراد به هنگام تماشای تصاویر زیبا، نشان دهندة افزایش جذب گلوکز ـ و در نتیجه، افزایش فعالیت بیوشیمیایی ـ در نیمکرة چپ است. اسکن های مغزی نوزادان در حین لیسیدن خوراکی های شیرین نیز چنین نتیجه ای را تأیید می کند.

آیا برای شاد بودن باید عاشق شد؟
معمولا افراد متأهل، از مجردها و کسانی که از همسرشان جدا شده اند، شادترند. با این حال، دکتر استیونز می گوید: داشتن روابط دوستانه با همسر و دیگر اطرافیان، مهم تر از زندگی مشترک است.

آیا کسانی که پنجاه سال پیش از این زندگی می کردند، شادتر از ما بودند؟
در حال حاضر میزان شادی مردم جهان در قالب طرح هایی مانند پایگاه اطلاعاتی شادمانی در جهان تعیین می شود. نتایج حاصل از تحلیل این اطلاعات، از سال 1950 تاکنون هیچ تغییری را در وضعیت روحی ساکنان کشورهای غربی از جمله انگلیس، نشان نمی دهد. این در حالی است که شرایط زندگی آنان به طور چشمگیری بهتر شده است. دکتر استیونز معتقد است که در قرن بیست ویکم، اتومبیل شخصی و رسانه ها، دو مانع اصلی در راه رسیدن به احساس خوشبختی هستند. اتومبیل شخصی، ما را چنان از جامعة اطرافمان جدا می کند که به جای احساس صمیمیت با شهر و محل زندگی مان، از آن می گریزیم. تلویزیون (و تا حدودی مطبوعات) خشونت، اخبار ناگوار و اسراف را به مردم منتقل می کند و باعث ترس و ایجاد ناراحتی در آن ها می شود. علاوه بر این، تماشای تلویزیون، فعالیت بینندگان را کم می کند و زمانی را که ممکن است صرف انجام دادن کارهای جوششی شود، از آن ها می گیرد.

شادترین مردم دنیا چه کسانی هستند؟
تصاویری که از مغز افراد مختلف تهیه شده، بیانگر آن است که راهبان بودایی و کسانی که برای مدتی طولانی مراقبه می کنند، شادترین انسان های دنیا هستند. مطالعه ای دیگر نشان می دهد که زنان خدمتکار فیلیپینی شاغل در هنگ کنگ، با وجود دوری از خانواده و کار سنگین در شرایط نامناسب و کسب درآمد ناچیز، سرزنده ترین مردم دنیا هستند. پیوند میان زنان فیلیپینی و احساسی که آن ها از کسب درآمد و فرستادن آن به خانه و خانوادة خود تجربه می کنند، ممکن است احساس رضایت شان را برانگیزد.

بالاخره علت شادمانی چیست؟
براساس یافته های حاصل از پژوهش های اجتماعی فراگیر در آمریکا (US General Social Survey) عوامل اصلی شادمانی به ترتیب اهمیت عبارت اند از: روابط خانوادگی، مسائل مالی، کار، روابط اجتماعی و سلامت جسمانی. در کنار این عوامل می توان به ارزش های شخصی و آزادی نیز اشاره کرد. دکتر استیونز با استناد به این تحقیق زمان بر و نیز طرح اسلوف، ادعا می کند که احساس شادمانی، حاصل عوامل جسمانی، روابط با دیگران و فراگیری شیوه های مثبت سازماندهی افکار است. او در این خصوص می گوید: شاد بودن مستلزم ورزش کردن و توجه به رژیم غذایی، اهمیت دادن به روابط عاطفی و داشتن صبر و حوصله است. دکتر استیونز همچنین توصیه می کند که به غریبه ها لبخند بزنیم، به نشانة احترام، سری تکان بدهیم و مهم تر از همه، وقایع خوب را در دفترچه ای یادداشت کنیم و به خاطرشان شکرگزار باشیم. اگر چنین کنیم، آسایش و خوشبختی را درخواهیم یافت.

  آیا برای شاد بودن باید عاشق شد؟                                             
معمولا افراد متأهل، از مجردها و کسانی که از همسرشان جدا شده اند، شادترند. با این حال، دکتر استیونز می گوید: داشتن روابط دوستانه با همسر و دیگر اطرافیان، مهم تر از زندگی مشترک است.

آیا کسانی که پنجاه سال پیش از این زندگی می کردند، شادتر از ما بودند؟
در حال حاضر میزان شادی مردم جهان در قالب طرح هایی مانند پایگاه اطلاعاتی شادمانی در جهان تعیین می شود. نتایج حاصل از تحلیل این اطلاعات، از سال 1950 تاکنون هیچ تغییری را در وضعیت روحی ساکنان کشورهای غربی از جمله انگلیس، نشان نمی دهد. این در حالی است که شرایط زندگی آنان به طور چشمگیری بهتر شده است. دکتر استیونز معتقد است که در قرن بیست ویکم، اتومبیل شخصی و رسانه ها، دو مانع اصلی در راه رسیدن به احساس خوشبختی هستند. اتومبیل شخصی، ما را چنان از جامعة اطرافمان جدا می کند که به جای احساس صمیمیت با شهر و محل زندگی مان، از آن می گریزیم. تلویزیون (و تا حدودی مطبوعات) خشونت، اخبار ناگوار و اسراف را به مردم منتقل می کند و باعث ترس و ایجاد ناراحتی در آن ها می شود. علاوه بر این، تماشای تلویزیون، فعالیت بینندگان را کم می کند و زمانی را که ممکن است صرف انجام دادن کارهای جوششی شود، از آن ها می گیرد.

شادترین مردم دنیا چه کسانی هستند؟
تصاویری که از مغز افراد مختلف تهیه شده، بیانگر آن است که راهبان بودایی و کسانی که برای مدتی طولانی مراقبه می کنند، شادترین انسان های دنیا هستند. مطالعه ای دیگر نشان می دهد که زنان خدمتکار فیلیپینی شاغل در هنگ کنگ، با وجود دوری از خانواده و کار سنگین در شرایط نامناسب و کسب درآمد ناچیز، سرزنده ترین مردم دنیا هستند. پیوند میان زنان فیلیپینی و احساسی که آن ها از کسب درآمد و فرستادن آن به خانه و خانوادة خود تجربه می کنند، ممکن است احساس رضایت شان را برانگیزد.

بالاخره علت شادمانی چیست؟
براساس یافته های حاصل از پژوهش های اجتماعی فراگیر در آمریکا (US General Social Survey) عوامل اصلی شادمانی به ترتیب اهمیت عبارت اند از: روابط خانوادگی، مسائل مالی، کار، روابط اجتماعی و سلامت جسمانی. در کنار این عوامل می توان به ارزش های شخصی و آزادی نیز اشاره کرد. دکتر استیونز با استناد به این تحقیق زمان بر و نیز طرح اسلوف، ادعا می کند که احساس شادمانی، حاصل عوامل جسمانی، روابط با دیگران و فراگیری شیوه های مثبت سازماندهی افکار است. او در این خصوص می گوید: شاد بودن مستلزم ورزش کردن و توجه به رژیم غذایی، اهمیت دادن به روابط عاطفی و داشتن صبر و حوصله است. دکتر استیونز همچنین توصیه می کند که به غریبه ها لبخند بزنیم، به نشانة احترام، سری تکان بدهیم و مهم تر از همه، وقایع خوب را در دفترچه ای یادداشت کنیم و به خاطرشان شکرگزار باشیم. اگر چنین کنیم، آسایش و خوشبختی را درخواهیم یافت.

****

منبع :   مقاله   " هنر شاد زیستن  " -نویسنده :سوزان الدریج - ترجمه : حسین صافی  -روزنامه  همشهری جوان - دوشنبه 4 اردیبهشت 1385

برگرفته از سایت  لینکستان -http://linkestan.com



 

هیپوکندریا ( خود بیمار انگاری )

 
واژه هیپوکندریا که متشکل از دو بخش هیپو به معنای پائین و کندروس به معنای غضروف دنده ها می باشد ، ابتدا توسط یونانیان باستان مطرح شد.آنها بر این باور بودند که یک سری نشانه های بیماری درست از زیر دنده ها(شکم فوقانی) منشا می گیرد.همچنین می پنداشتند علائم روحی که غالبا با درد وناراحتی همراهند نتیجه وجود بیماری هستند.ازآن زمان برای هربیماری ناشناخته یا غیر قابل تشخیص واژه فوق یعنی
hypochondria را بکار می بردند.در علم روانپزشکی به شخصی که از سلامت بدنی برخوردار است و در عین حال خود را بیمار می انگارد هیپوکندریاک یا همان خود بیمار انگار گویند.تشخیص این حالت زمانی صورت می گیرد که شخص طی حداقل شش ماه علیرغم اطمینان خاطر از لحاظ پزشکی ، خود را متقاعد نموده که بیمار است و یا می ترسد که بیمار باشد.این ترس از بیماری یا ابتلا ء به نشانه های آن ، ناخوشایند است و تاثیر منفی در روند عادی زندگی روزانه فرد دارد و نهایتا منجر به آزمایشات کلینیکی یا درمان می شود.حتی ممکن است بیمار موقتا بپذیرد که توضیح فیزیکی برای علائمی که وی بروز می دهد وجود ندارد. اصطلاحا هیپوکندریاک به فردی گفته می شود که گمان می کند بیمار است «یا تنها» تصور می کند علائمی از بیماری دارد اما واقعا هیپوکندریا یعنی نگرانی مفرط در باره سلامتی ، مانند هر تشخیص بالینی دیگر جدی است.این حالت باید «تشخیص مثبت» داده شود بدین معنا که تنها رفع ظن بیماری جسمی کافی نیست بلکه وجود یک اضطراب اغراق آمیزهم باید در فرد تشخیص داده شود.شیوع خود بیمار انگاری در زنان و مردان یکسان است و درمیان همه گروه های سنی و طبقات اجتماعی ممکن است ظاهر شود.این نوع خود بیمار انگاری در میان دانشجویان پزشکی تحت عنوان سندرم دانشجویا پزشکی شایع است و علت آن آشنائی این افراد با انواع بیماری ها ومواجه شدن با آنهاست لذا به محض مشاهده یک نشانه شبیه نشانه موجود دریک بیماری خاص دچار اضطراب و ترس خاصی می شوند.هیپوکندریازیس غالبا نوعی پاسخ به حالت های استرس و یا بیماری های روحی مانند اضطراب و افسردگی است.برای مثال شخصی ممکن است پس از مرگ یکی از دوستانش در اثر سکته قلبی ، مدت ها هرگونه احساس درد ناگهانی در قفسه سینه را به معنی وقوع اتفاق مشابه برای خود تصور کند. بهرحال زمانی که انسان دچار اضطراب روحی است ، نشانه های جسمانی نیز بروز خواهند کرد.این نوع هیپو کندریازیس معمولا موقتی و گذراست اما برخی افراد با نوع طولانی تر آن روبرو هستند که غالبا از زمان کودکی به آن مبتلا بوده اند.این افراد از سنین کودکی دچار اضطراب بودند و برای آنها نگرانی از ابتلا به بیماری به عادتی تبدیل شده که مایه استرس است.آنها بیماری را دستاویزی برای رهائی از کارهائی که باعث نگرانی شان می شود ، قرار می دهند و زمان و هزینه زیادی را برای دیدن متخصصین پزشکی صرف می کنند. علائم فیزیکی همیشه موجودند اما ممکن است عادی باشند (مانند سردرد ، درد شکم ، سرگیجه ، بی اشتهائی و...) که به غلط ، خطرناک تر از آنچه هستند تفسیر می شوند.نشانه های جسمی ممکن است متغیر یا ثابت و نیز می توانند مبهم یا کاملا اختصاصی باشند.هر چند که احتمال طولانی شدن دوره درمان وجود دارد و تمایل به داشتن نگرانی مفرط از سلامتی ممکن است کاملا از بین نرود.بهر حال بیمار مبتلا به هیپوکندریا می تواند دریابد که دچار اضطراب است و یک بیماری جدی جسمی ندارد و بتدریج از اضطراب خود بکاهد.فرد با دانستن این مطلب که خود بیمار انگار است وواقعا مبتلا به بیماری خاصی نیست ، شفا نمی یابد ، اما این آگاهی اولین قدم است.زمانی که خودبیمار انگاری در اثر یک رویداد مهم در زندگی فرد بروز می کند (برای مثال از دست دادن عزیزان) درمان به زمان کمتری نیاز دارد تا اینکه شخص همواره در مورد وجود یک بیماری جسمی ، دچار ترس و اضطراب بوده باشد.انواع موقتی هیپوکندریا که در اثر اتفاقات ناگهانی روی می دهد معمولا با مشاوره و گاه با مصرف داروهای ضد اضطراب قابل درمان است اما در مورد گروه دوم که دیرزمانی است از این ترس و نگرانی ها رنج می برند ، معمولا ، معمولا پزشکان از روند درمان آنها رضایت ندارند چراکه دائما فهرستی از علائم را متذکر می شوند که آزمایشات ، عدم وجود بیماری مربوط به آنها راتایید می کنند و این اشخاص بهیچ وجه به مرحله اطمینان کامل از سلامتی خود نمی رسند.بهر حال آنچه مسلم است در صورت بروز ناراحتی های جسمی مراجعه به پزشک متخصص ودر صورت لزوم انجام آزمایشات بهترین راه برای مطمئن شدن از احتمال وجود یا عدم وجود بیماری است و در صورت بروز نگرانی های افراطی و ترس از بیماری نیز کسب راهنمائی و مشاوره و احتمالا مصرف داروهای ضد اضطراب به تجویز پزشک اجتناب ناپذیر است.

اثرات مراقبت های روزانه (مهد کودک)

 

 

مهد کودک در امریکا موضوعی بحث انگیز است زیرا بسیاری از مردم درباره ی اثرات آن بر کودکان خردسال تردید دارند ؛ همچنین بسیاری از آمریکایی ها بر این باورند که از کودکان باید در خانه و توسط مادرانشان مراقبت شود .اما در جامعه ای که اکثر مادران جز نیروی کار هستند مهد کودک واقعیت بارزی است. در واقع در مقایسه با کودکانی که در خانه خود یا در خانه دیگری نگهداری می شوند 35% غالب خردسالان سه و چهار ساله 43% مهد کودک می روند .پژوهشگران بسیاری درصدد ارزیابی اثرات احتمالی مراقبت های روزانه بر کودک بر آمده اند.بررسی مشهوری (بلسکی ورووین،1988)نشان داد که نوباوه ها یا کودکانی که بیش از 20 ساعت در هفته تحت مراقبت های غیر مادرانه قرار داشتند با احتمال بیشتری به مادران خود دلبستگی نا ایمن پیدا کردند ؛البته باید دانست این یافته فقط در پسر بچه هایی مشاهده شد که مادرانی غیر پاسخگو داشتند که معتقد بودند فرزنداشنشان خلق و خوی دشوار دارند .همچنین ،کلارک – استوارت (1989)دریافت که کودکان تحت مراقبت های غیر مادرانه ،کمتر به مادران خود دلبستگی دارند تا کودکانی که تحت مراقبت مادر هستند 47% در برابر 53% .یافته پژوهشگران دیگر این بوده که مراقبت غیر مادرانه ی پر کیفیت بر رشد کودکان تاثیر منفی ندارد .

                                                                      

در سالهای اخیر پژوهش درباره ی نحوه ی مراقبت از کودکان ،کمتر بر دو دسته: مراقبت روزانه (با مهد کودک )در مقابل مادرانه،و بیشتر درباره ی تاثیرات مراقبت های روزانه پر کیفیت در برابر کم کیفیت تمرکز یافته است.برای مثال کودکانی که از نخستین سال های زندگی مراقبت های روزانه پر کیفیت دریافت می کنند از نظر اجتماعی در دبستان با کیفیت تر هستند. و جرات ورزی بیشتری نشان می دهند نسبت به کودکانی که در سنین بالا تری وارد مهد کودک می شوند . از طرف دیگر ممکن است مراقبت های کم کیفیت به ویژه در پسران و به خصوص وقتی در خانواده پر فشار زندگی کرده باشند بر سازگاری انها اثر منفی بگذارد . همچنین مراقبت های روزانه ای که کیفیت بالایی دارند می تواند اثرات رشد منفی را در خانواده پر فشار کاهش دهد.

مولفه های مهد کودک پر کیفیت چیست؟در این زمینه چند عامل شناسایی شده است .از آن جمله است تعداد کودکان در محیط و فضا ؛نسبت تعداد مراقبان به کودکان ،تعویض کمتر مراقبان ،میزان تحصیل و آموزش به آنان . مراقبان در چنین شرایطی توجه بیشتری به کودک نشان می دهند و به نیازهای انان حساس تر هستند و گیرایی کلام بیشتری دارند و در نتیجه کودکان در ازمونهای هوش و رشد عملکرد بهتری نشان می دهند .

پژوهش های دیگر نشان داده که مراکز نگه داری مجهز که فعالیت های متنوع و گسترده ای فراهم می اورند اثرات مثبتی دارند .

بررسی پر دامنه تازه ای با بیش از 1000 کودک در 10 مرکز نگه داری روزانه نشان  داده که کودکان در مراکز بهتر (بر مبنای صلاحیت مراقبان و میزان توجه فردی به کودکان )،عملا در زبان و تفکر پیشرفتهای بیشتری دارند نسبت به کودکانی با پیشینه ی مشابه ولی مراقبت روزانه کم کیفیت .این امر به خصوص در مورد کودکان خانواده های کم درامد صحت داشت .

وویهمرفته،به نظر می رسد تاپیر مراقبت های غیر مادرانه بر کودگان معنا دار نیست اثرات منفی این نوع مراقبت معمولا عاطفی و هیجانی است حال انکه اثرات مثبت ان بیشتر اجتماعی است و رشد شناختی معمولا یا تاثیری از ام نمی گیرد یا تاثیر مثبت می گیرد این یافته ها به مهد های پر کیفیت مربوط می شود معمولا مهد های کم کیفیت اثرات منفی بر کودکان دارند صرف نضر از اینکه محیط خانوادگی کودکان چه وضعی داشته باشد .

                                                                     

 

معیارهایی جهت همسر گزینی

 

شریک زندگی خود را چگونه انتخاب کنید.

ازدواج یکی از مهمترین حوادثی است که در زندگی هر انسان رخ می‌دهد. لذا دارای اهمیتی در خور توجه است. نظر به اهمیت ازدواج و تشکیل خانواده و تأثیر آن در تداوم و استحکام خانواده، تربیت فرزندان، داشتن زندگی سالم توام با رضایت و خوشبختی و احساس موفقیت ضرورت دارد، دختران و پسران هنگام ازدواج ازخدمات مشاوره‌ای مناسبی بهره‌مند شوند و از این طریق با اهداف وظایف، و حقوق یکدیگر به خوبی آشنا شوند.

امروزه دختران و پسران جوان در آستانه ازدواج با بهره‌گیری از خدمات مشاوره ازدواج، می‌توانند با گامهای راسخ‌تر و آرامش و اطمینان بیشتری در راه پرپیچ و خم ازدواج و تشکیل خانواده گام نهند و در نهایت در این امر مهم موفق باشند.

متأسفانه در جامعه ما در برخی موارد دختران و پسران بدون مطالعه و آگاهی کافی با برخورداری از احساس و ذوق منهای دقت در ابعاد گوناگون اخلاقی، جسمی و روانی با یکدیگر ازدواج می‌کنند.

 پس از ازدواج نیز به دلایل عدم آگاهی، به این مشکلات دامن می‌زنند. در اینجا توجه شما جوانان عزیز را به نکاتی چند جهت انتخاب همسر جلب می‌کنیم.

     1)نسبت به کل ماجرا واقع‌بین باشید. تابع احساسات نگردید و به شکل منطقی جوانب کار را بسنجید. در تداوم یک ازدواج دوست‌داشتن و عشق اگر چه شرط لازم است ولی کافی نیست. پس به   سایر مسایل مهم نیز بپردازید. رویایی نیندیشید.
 

     2) درباره دلیل تمایل طرف مقابل به ازدواج با خودتان تحقیق به عمل آورید. اگر این تمایل بنا به مصالحی از قبیل پول و ثروت، شهرت، خروج از کشور و غیره است از آن صرف نظر کنید.

3) شریک احتمالی زندگی خود را بشناسید.در چارچوب آنچه در دین و فرهنگ مجاز می‌باشد، قبل از تصمیم‌گیری برای ازدواج شریک احتمالی زندگی خود را بیشتر بشناسید. این شناخت یا به واسطه رفت و آمد و پرسش‌های مستقیم حاصل می‌گردد و یا از طریق دیگر آشنایان. توجه داشته باشید دوستان فرد گاه برخی حقایق را پنهان می‌کنند.

پس شاید بهتر باشد در بعضی مواقع بطور غیرمستقیم به پاسخ برسید در مجموعه شما بایستی در مورد خلق و خو، افکار، عقاید، خواسته‌ها، عادات، دیدگاهها، حساسیت‌ها، نوع برخوردها، توانائیهای ارتباطی و . شناخت پیدا کنید. طرز برخورد فرد را در موقعیت‌های بحرانی و در برابر مادیات بشناسید.

4)   اعتقادات و باورهای مذهبی طرف مقابل را جویا شوید. عقاید و باورهای همسر احتمالی خود را در مورد آئین و مذهب جویا شوید و ببینید که آیا برداشت شما از دین سازگار است یا خیر. چرا که اگر نقطه نظرات این فرد برای شما قابل قبول نباشد احتمال وقوع مشکلات شدیدی پیش‌بینی می‌شود.مگر آنکه در این زمینه انعطاف‌پذیر باشید و بتوانید خود را در   چارچوب نظرات او قرارداده و شیوه زندگی او را بپذیرید. پس به طرف مقابل اجازه دهید به طور وضوح برداشت خود را از مذهب بگوید وانتظارات خود را در مورد شما بعنوان همسر، بیان نماید.

5) برخوردهای همسر احتمالی خود را در موقعیت‌های مختلف بررسی کنید. هر چه بیشتر در شرایط متفاوت و متعددی همسر احتمالی خود را ملاقات کرده و مورد مشاهده قرار دهید، نشانه‌های بیشتری از طرز برخورد او با مردم و موقعیت‌های مختلف در خواهید یافت.

6) خواسته‌ها و انتظارات یکدیگر را مورد مطالعه قرار دهید. شما باید بدانید همسر آینده شما چه انتظاراتی از خودش و شما دارد. شما باید در مورد مسایل مهم زندگی به توافق برسید. بطور مثال شما باید بدانید:

        ?  در چه شهر یا کشوری زندگی مشترک خود را آغاز خواهید کرد.

        ?  زندگی خود را با خانواده همسر آغاز خواهید کرد یا بطور مستقل

        ?  زمان بچه‌دار شدنتان حدوداً‌ چه مدت پس از ازدواج خواهد بود.

        ?   نظر همسر احتمالی شما در مورد شغل و فعالیت‌های خارج از منزل چیست.

        ?   نظر همسر احتمالی شما در مورد رابطه‌ها و معاشرت خانوادگی و دوستانه چیست.و ..

درباره خانواده فرد موردنظر تحقیق کنید. خانواده فرد مورد نظر را بیشتر بشناسید. با فرهنگ و

 باورهای آنها آشنا شوید رابطه فرد مذکور را با والدین خواهران و برادرانش جویا شوید. بررسی کنید که تعهد وی در قبال این افراد چگونه است ودر آینده چه تعهداتی نسبت به آنها دارد وتأثیر این موضوع بر زندگی شما چگونه خواهد بود نسبت به احساس خانواده در مورد این ازدواج واقف باشید.

8)    با خود واقعی‌تان مشورت کنید به ندای درونی خود گوش فرا دهید. از خود بپرسید آیا این فرد همان کسی است که واقعاً به دنبالش بوده‌ام. آیا می‌خواهم که این مرد یا زن، پدر یا مادر فرزند من باشد. اگر پاسخ صریحی ندارید دوباره بر روی موضوع تمرکز کنید و سعی کنید پاسخی قاطع برای آن بیابید چرا که ازدواج یکی از بزرگترین و مهمترین مسایل زندگی شما است و آینده فرزندان شما را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

9) دلایل متناسبی برای ازدواجتان پیدا کنید و خود تصمیم گیرنده نهایی باشید. هرگز تحت فشار
 
برای ازدواج متقاعد نشوید. تنها خوب بودن احساسات اطرافیان در مورد طرف مقابل کافی نیست،‌قلب و منطق شما نیز باید در این کار رضایت دهد. ضمن احترام به تجربه و عقاید اطرافیان به ویژه والدین و حفظ آداب و رسوم فرهنگی و مذهبی تسلیم فشارهای اطرافیان نشوید.

10) نسبت به سلامت جسمانی و روانی طرف مقابل اطمینان حاصل کنید به خاطر بسپارید که سلامت جسمانی و روانی و عدم گرایش به مواد مخدر یکی از فاکتورهای مهم در انتخاب همسر است. بنابراین پیش از تصمیم‌گیری در مورد ازدواج در مورد نکات مذکور اطمینان حاصل کنید. مسلماً شریکی وابسته به مواد مخدر و دارای بیماری خاص جسمانی، آینده مبهمی را رقم می‌زند.

11) توجه داشته باشید که با شریک احتمالی زندگی خود در مواردی مانند طبقه اجتماعی، سن، میزان تحصیلات و توانائیهای هوشی تناسب داشته باشید. این موارد را جدی بگیرید.

12) عجله نکنید با توجه به این که بسیاری از ازدواج‌ها به دلیل دستپاچگی و عجله کردن در تصمیم‌گیری در نهایت به شکست منتهی می‌شود در تصمیم خود برای قبول یک ازدواج عجله نداشته باشید. حتماً در مورد فردی که می‌خواهید عمری را با وی سپری کنید، تحقیق کنید. به شناخت برسید و وقت بگذارید صرفاً به دلیل ناامید شدن از ازدواج تن به یک ازدواج نامناسب ندهید و خود را به فهرست قربانیان ازدواج اضافه نکنید.

     13)از خداوند کمک و راهنمایی بگیرید:با ایمان و توکل به خدا از او بخواهید تا در انتخاب صحیح
 زندگی شما را یاری کرده و مسیر مناسبی را پیش رویتان قرار دهید.
چنانچه پس از مطالعه نکات
 مذکور هنوز در تصمیم‌گیری خود دچار تردید هستید می‌توانید به مشاورین حاضر در مراکز مشاوره رجوع کرده و با آنها مشورت نمائید.

چگونه هیجانات شدید را کنترل کنیم؟

بیشتر مردم، در زندگیشان هیجانات شدید و غیرقابل کنترل را تجربه کرده‌اند. در چنین مواقعی، شخص بسیار مایل است شدت خشم، غم و اضطراب و ناامیدی تحت کنترل او باشد. ممکن است شدت هیجانات بر رفتار و طرز برخورد فرد به گونه‌ای تأثیر بگذارد که موجب رنجش و ناراحتی خود و اطرافیانش شود. در چنین لحظاتی چگونه می‌توان این هیجانات را تحت کنترل درآورد؟

برای دست‌یابی به چنین توانایی به نکات زیر باید توجه فرمائید.

      1) از چگونگی تنفس خویش آگاه باشید. سعی کنید تنفسی آرام و عمیق داشته باشید. با این عمل ساده به طور طبیعی می‌توان ضربات قلب و فعالیت ذهن را آرام کرد. هر نوع انقباضی را در بدنتان به خصوص عضلات، شانه‌ها، گردن و فک را بررسی و تعدیل کنید.

     2) سعی کنید بر هیجانات خود مسلط شوید. هنگامی که با دیگران هستید زمان مساعدی برای ابراز هیجانات شدیدتان نیست. بنابراین،از آنها پوزش بخواهید و برای مدتی از آنها دور شوید. به آنها بگویید که احتیاج به   زمانی دارید تا بر اعصابتان مسلط شوید و چند لحظه دیگر بر می‌گردید.

3) حتماً با افرادی دلسوز و مجرب ارتباط داشته باشید و مشکلات خود را با آنها در میان بگذارید. چنین ارتباطی به شما کمک خواهد کرد تا در حس و رفتارتان تعادلی برقرار کنید و احساس تنهایی و انزوا نکنید.

4) روشی دیگر برای کنترل کرن هیجانات، ثبت آنها در دفترچه یادداشت روزانه است. تحقیق جدیدی نشان داده است که چنین روشی، تأثیر قابل ملاحظه‌ای بر افرادی که دچار حوادث شده بودند داشته است.

5) اگر موضوعی برایتان بسیار اهمیت دارد آن را بی‌پرده با دیگران مطرح کنید اما قبلاً در مورد آن موضوع و موقعیت خود خوب فکر کنید. به یاد داشته باشید 1که تغییر در ارتباطات به مرور زمان رخ می‌دهد و صحیح نیست که این تغییر براساس اصول غیرمنطقی و یا هیجانات زودگذر باشد.

6)  با خودتان مهربان باشید. سعی کنید مرخصی کوتاهی داشته باشید و فعالیت‌های مورد علاقه خود را انجام دهید. در این فاصله زمانی، ذهن شما آرامش لازم را باز خواهد یافت. به عنوان مثال مدت کوتاهی در پارک راه بروید یا غذای مورد علاقه خود را درست کنید و یا کتاب مورد علاقه خویش را بخوانید.

7)  سعی کنید برای مدت کوتاهی به موضوعی که باعث آشفتگی شما شده است. فکر نکنید. چرا که در چنین شرایطی ذهن قدرت تصمیم‌گیری صحیح را ندارد. تصور کنید رنج و ناراحتی خود را درون جعبه‌ای   داخل کمدتان گذاشته‌اید، در زمانی مناسب که آرامش بیشتری دارید این جعبه را از مکان خودبیرون آورید و بطور صحیح راه حلی برای مشکل و ناراحتی‌تان پیدا کنید.با انجام دادن فعالیت‌های فیزیکی از قبیل ورزش کردن کلاس رفتن و یا سخت کار کردن سعی نمائید خود را خسته کنید و توجه و تمرکز خود را به کلاس، ورزش یا کار معطوف سازید.

8) کارهای همیشگی و امور روزمره خود را انجام دهید. بدین گونه زندگی شما تحت کنترل خواهد بود. فراموش نکنید که سرانجام لحظات پر اضطراب و هیجان به پایان خواهد رسید. شما قبلاً این واقعیت را تجربه کرده‌اید.

     9) چنانچه مکرراً دچار احساسات و هیجانات شدید و ناراحت‌کننده می‌شوید حتماً‌ با مشاوران مجرب مشورت کنید و یا کتابهای منتشر شده در این زمینه را بخوانید.

چگونه نه بگوئیم

همه شما بارها در موقعیت‌هایی قرار گرفته‌اید که گفتن کلمه نه برایتان دشوار بوده است. برای مثال دوستی می‌خواسته کتاب خاصی را از شما قرض کند و شما مایل به آن کار نبوده‌اید. فردی شما را به منزلش دعوت کرده و شما مایل به پذیرفتن دعوت او نبوده‌اید اگر شما از آن دسته از افرادی هستید که به دفعات در مقابل چنین درخواستهایی تسلیم شده و با آنها موافقت می‌کنید و دائماً از این بابت احساس نارضایتی دارید ممکن است بخواهید بدانید که چرا هنگامی که نه گفتن راترجیح می‌دهید، "بله" می‌گوئید.

این احتمال وجود دارد که شما نگران از دست دادن ارتباطات مؤثر یا نگران وارد آمدن آسیبی به روابط باشید.چه بسا از نه گفتن احساس گناه می‌کنید چون آموخته‌اید برای اجتناب از آسیب وارد کردن به احساسات دیگران، از روی خواسته‌های خود دست بکشید. بدین ترتیب ممکن است احساس کنید با نفی آنها به دلیل خود خواهی و خودمداری، انسان بدی هستید زیرا به شما یاد داده شده که باید فداکار باشید و خود را نادیده انگارید. شما بیش از رضایت خودتان دلواپس و متوجه رضایت دیگران هستید وقتی از شما تقاضایی می‌شود ممکن است احساس کنید مورد لطف و موهبت قرار گرفته‌اید. این امر سبب می‌شود تا احساس مهم بودن کنید و نگران آن باشید که در صورت مخالفت هرگز چنین تقاضایی از شما نشود اینها نمونه‌هایی از احساسات دست و پا گیری هستند که می‌توانند در آزادی عمل شما مداخله کنند.

چه راههای، گفتن کلمه "نه" را آسانتر می‌سازد؟

اولین کاری که باید انجام داد. تشخیص احساسات دست و پاگیر یا باورهایی است که در سر وجود دارند. برای مثال اگر دوستانتان می‌خواهند کتابی از شما قرض بگیرند و یا شما را به میهمانی دعوت کنند با گفتن کلمه نه چه نتایج منفی را پیش‌بینی می‌کنید؟

به نظر می‌رسد شما در ابتدا انتظار فاجعه آمیزی از "نه گفتن" تشخیص داده‌اید. برای مثال ممکن است به خودتان بگوئید اگر پاسخ منفی بدهم چه بسا دوستم از این که آن کتاب را به او قرض نداده‌ام از من ناراحت بشود. ولی دوست شما به خاطر این گونه مسایل ناراحت نیست او احتمالاً به خاطر آن که کلمه نه را با صراحت به کار برده‌اید، احترام بیشتری برای شما قائل خواهد شد.خود را نادیده انگاشتن سبب تحمیل رفتارهای ناخواسته‌ای است که دیگران از شما می‌خواهند و این امر سبب می‌شود آنها نسبت به ابراز درخواست غیرمنطقی خود تشویق شوند . پس از آنکه باورها و اعتقادات خود را به شیوه‌ای منطقی تر مرتب کردید برای گفتن کلمه نه آمادگی پیدا می‌کنید و از این امر احساس خوبی به شما دست خواهید داد.

قدم بعدی گفتن کلمه "نه" به شیوه‌ای مستقیم به طرف مقابل است به گونه‌ای که قاطعیت در صدا و رفتار موج بزند. برای آسانتر ساختن این مرحله در موقعیت‌هایی که خطر پایین وجود دارد گفتن پاسخهایی منفی را آغاز کنید به خصوص زمانی که کاملاً‌ مطمئن هستید، که حق گفتن کلمه "نه" را دارید. با این تمرین اطمینان به خود را تمرین خواهید کرد و نیز توانایی گفتن کلمه نه را در موقعیت‌های مشکل‌تر به دست خواهید آورد.

به طور معمول گفتن کلمه نه به برخی از افراد آسانتر از دیگران است احتمالاً این افراد برای شما، دوستان نزدیک غریبه‌ها و خانواده هستند وقوع یک موقعیت را پیش‌بینی کنید و تمرین کنید که در آن موقعیت چه خواهید گفت. گفتن کلمه نه را به طریقی مستقیم و صریح تمرین نمائید نسبت به کلیه رفتارها خود و لحن کلامتان به هنگام گفتن جمله منفی آگاه باشید.در موقعیت‌های مشکل‌تری که نسبت به ماهیت و چگونگی پاسخ خود مطمئن نیستید با گفتن جمله‌ای "باید درباره‌اش فکر کنم" به خود فرصت دهید سپس احساسات خود را بررسی کنید. ببینید چه عقاید و انتظارات نامعقول شما را به گفتن "نه" وا می‌دارد.

وقتی کلمه "نه" را به کار بردید و طرف مقابل همچنان برخواسته‌اش اصرار ورزید و اولین کلمه نه شما را نادیده انگاشت باید بر مخالفت خود پافشاری کنید.

تشخیص این امر مهم است که در این جا رفتار خود خواهانه سالم وجود دارد. شما حق دارید کلمه نه را بکار ببرید. از این کار احساس خوبی داشته باشید.

هر قدر به احساس شخصی و خواسته‌های خود توجه کنید، از گفتن "بله" به دیگران احساس رضایتمندی بیشتری خواهید کرد.