به اشکهایم نگاه کن!
به لحظه های سرد من و تو می خندد
همان نمک گیری که آشنای صورتک هاست
با من و تو . بی من و تو. فرقی ندارد . می خندد
می دانم در دلت می خندی
اما من ...
دلت را جمع کردم با وسعت دستانم
در حجم سبز نگاهم مثل همیشه
باز می گویم:
دل عجب تکه ی بی احساسی ست
دل عجب تکه ی بی احساسی ست
......
به اشکهایم نگاه کن!
انتظار را نفس نفس می زند!
و دلم مثل آن شقایق سهراب
آوازی ست که هرگز به گرد صدا نمی رسد ...
حیران و مبهوتم به این همه محبت
سهم من آیا .. خاموشی ست؟؟
بگذار هر چه هست بماند
نشکن لحظه های ناب مرا
غم ایستاده در چهارچوب در
-منتظر-
چرا نشسته ای
بیا
برخیز
تنهایی نزدیک ست...
سرتاسر ما پر از تنهایی است:
من هیچ
تو هیچ
می دانستی هیچ؟!!
و عشق آن دورتر ها
می خواهد پادرمیانی کند ..
و چه لبخند ملیحی ست عشق..
و ما...
....
خودم گفتم پیشتر از تو:
تنهایی ..
رنج بی نهایت
یعنی نزدیک خدا..
خدا چقدر تنهاست.در هجوم سوگندهای ما
اما من می دانم تنهایی راز بزرگیست
-و-
ترجمه به زبانهای آشنا
و رویا آغاز یک نگاه
یک نگاه هرگز تجربه نشده
چیزی میان خواب و بیداریست..
و پژواک این صدا
-با گلوی شکسته ام-
دواره دواره می رود
؛هرگز دلم را به عشق نفروختم؛
ارزشت را با مقایسه کردن خود با دیگران پایین نیاور ، زیرا همه ی ما با یکدیگر متفاوتیم.
اهداف و آرزوهایت را با توجه به آنچه که دیگران ، با اهمیت تصور می کنند ؛ تعیین نکن ، زیرا فقط تو می دانی که چه چیز برایت بهترین است .
با زندگی کردن در گذشته یا آینده ، زیستن در زمان حال را از دست نده . حتی اگر یک روز در زمان حال زندگی کنی ، همه ی روزهای عمرت را زیسته ای .
هنگامی که هنوز چیزی برای بخشیدن داری ، هرگز نا امید نشو .
هیچ چیز واقعا به پایان نمی رسد تا لحظه ای که خودت دست از تلاش بر داری .
از مواجه شدن با خطرات نترس ؛ زیرا بدین ترتیب فرصت می یابی که بیاموزی چقدر باید شجاع باشی .
با گفتن این که : یافتن عشق غیر ممکن است " مانع ورود عشق به زندگی خود نشو .
سریع ترین راه دریافت عشق ، بخشیدن آن به دیگران است .
سریع ترین راه از دست دادن آن ، محکم نگاه داشتن آن است .
رویاهای خود را رها نکن . بدون رویا بودن یعنی بدون امید بودن و نا امیدی یعنی این که هیچ هدفی نداری .
باور کنید که لیاقت به دست آوردن آنچه را که در جست و جویش هستید ' دارید.
اگر از ١٠ نفر بپرسید که خوابها و رویاهاى انسان از چه تشکیل شدهاند، احتمالاً ١٠ پاسخ متفاوت دریافت میکنید. علتش این است که دانشمندان هنوز سرگرم کشف این معما هستند. یک احتمال: خواب دیدن از طریق تحریک حرکت سناپسها بین سلولهاى مغز، به تمرین دادن مغز میپردازد. یک نظریه دیگر این است که خوابهاى افراد درباره وظایف و هیجاناتى است که در طول روز به آن پرداخته و این فرایند میتواند به استحکام افکار و خاطرات کمک کند. به طول کلّى، دانشمندان توافق دارند که خواب دیدن در خلال عمیقترین بخش خواب که حرکات سریع چشم (REM) خوانده میشود اتفاق میافتد. ٢- خوابیدن میخواهیم درباره چیزى صحبت کنیم که بیش از یک چهارم عمر هر انسان صرف آن میشود. هنوز دلیل به خواب رفتن به صورت معما باقى مانده است. چیزى که دانشمندان میدانند این است که: خوابیدن براى بقاى پستانداران جنبه حیاتى دارد. بیخوابى فزاینده میتواند به تغییر خلق و خو، توهّمزدگى و در حالتهاى خاص، حتى به مرگ منجر شود. خواب داراى دو وضعیت است: حرکات غیرسیریع چشم (NREM) که در خلال آن، مغز فعالیت کم سوخت و سازى انجام میدهد و حرکات سریع چشم (REM) که در خلال آن، مغز بسیار فعّال است. برخى دانشمندان فکر میکنند که خواب NREM به بدن استراحت میدهد و شبیه خواب زمستانى باعث ذخیره انرژى میگردد و خواب REM میتواند به سازماندهى خاطرات کمک کند. البته این ایده هنوز اثبات نشده است و رویاهایى که در خلال خواب REM به وقوع میپیوندد همیشه ارتباطى به خاطرات ندارد. ٣- احساسات خیالى تخیمن زده میشود که در حدود ٨٠ درصد حسهایى که در ناحیه اندامهاى قطع شده بدن وجود دارد مانند گرما، خارش، فشار و درد، برآمده از «اندامهاى گمشده» هستند. افرادى که این پدیده «اندام خیالی» را تجربه میکنند، حسى که دارند درست مانند این است که آن اندام جزئى از بدن آنهاست. یک توضیحى که در این مورد وجود دارد این است که عصبهاى ناحیه عضو قطع شده، ارتباط جدیدى با نخاع برقرار میکنند و به فرستادن علائم (سیگنال) به مغز ادامه میدهند، درست مانند هنگامى که عضو قطع شده سرجایش وجود داشت. احتمال دیگرى که داده میشود این است که مغز طورى برنامهریزى شده است با بدن کامل کار کند. به عبارت دیگر، احتمال داده میشود که مغز، الگویى از یک بدن کامل با تمام اجزاء و اندامها را در خود نگهدارى میکند. ٤- کنترل مأموریت ساعت بیولوژیک بدن که در هیپوتالاموس مغز قرار دارد، برنامهریزى فعالیتهاى بدن براى یک ریتم ٢٤ ساعته را بر عهده دارد. واضحترین اثر این ریتم، چرخه خواب- بیدارى است امّا ساعت بیولوژیک بر روى دستگاه گوارش، دماى بدن، فشار خون و تولید هورمونهاى نیز تأثیر دارد. پژوهشگران دریافتهاند که شدّت نور میتواند از طریق تنظیم هورمون ملاتونین، این ساعت را عق یا جلو ببرد. تحقیقات بر روى این که آیا مکملهاى غذایى حاوى ملاتونین میتوانند از خستگى پرواز ناشى از اختلاف ساعت جلوگیرى کنند یا نه ادامه دارد. ٥- خاطرات انسانها معمولاً برخى اتفاقات را به سختى فراموش میکنند، مثل اولین روز مدرسه یا نخستین ملاقات با همسر. سوال این است که این فیلمهاى سینمایى چگونه در ذهن انسان نگهدارى میشود؟ دانشمندان با استفاده از تکنیکهاى تصویربردارى از مغز در حال کشف سازو کار مسئول ایجاد و ذخیرهسازى خاطرات هستند. یافتههاى کنونى نشان میدهد که ناحیه هیپوکامپوس که درون غشاء خاکسترى مغز قرار دارد میتواند به صورت جعبه خاطرات عمل کند. ٦- معما خنده یکى از رفتارهاى انسان است که درک بسیار اندکى از آن وجود دارد. دانشمندان دریافتهاند که در خلال یک خنده از ته دل، سه قسمت از مغز فعّال میشود: بخش تفکّر که به شما کمک میکند معنى شوخى یا جوک را درک کنید، بخش حرکت که به عضلاتتان دستور حرکت میدهد و ناحیه هیجانات که حس «شادی» را بیرون میکشد. امّا چیزى که هنوز ناشناخته مانده این است که چرا یک نفر به یک جوک احمقانه میخندد در حالى که فرد دیگرى موقع تماشاى یک فیلم ترسناک خندهاش میگیرد. به گفته یکى از پژوهشگران، خنده واکنشی است به ناهمخوانى و ناسازگارى (داستانهایى که از انتظارات متعارف پیروى نمیکنند). تنها چیزى که مشخص است این است که خنده حال ما را بهتر میکند. ٧- طبیعت درمقابل تربیت در جدال دیرپاى مربوط به این که آیا افکار و شخصیت، توسط ژنها کنترل میشود یا محیط، دانشمندان به شواهدى دست یافتهاند که نشان میدهد پاسخ این سوال یکى یا هر دوى آنهاست! قابلیت مطالعه ژنهاى یک فرد، بسیارى از خصوصیات و ویژگیهاى انسان را نشان داده است که ما کنترل اندکى بر روى آنها داریم و در عین حال، در بسیارى از زمینهها، نشان داده شده است که تربیت، تأثیرى قوى بر این که ما که هستیم و چه میکنیم داشته است. ٨- میرائى زندگى جاوید فقط در هالیوود وجود دارد ! امّا سوال این است که چرا انسان پیر میشود؟ همه ما با یک جعبه ابزار عالى به دنیا میآئیم که پر است از سازوکارهاى مقابله با بیماریها، به نحوى که ممکن است فکر کنیم میتواند ما را در مقابل انواع بیماریها محافظت کند. امّا با افزایش سن، سازوکار ترمیمى بدن از فرم خارج میشود. در واقع، مقاومت ما در برابر صدمات جسمى و استرس کاهش مییابد. نظریههایى که در مورد علّت سالخوردگى انسان وجود دارد را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: ١) پا به سن گذاشتن مانند سایر ویژگیهاى انسان، ممکن است بخشى از ژنتیک انسان باشد که طبق برنامهریزى خاصى اتفاق میافتد و ٢) در یک دیدگاه کمتر خوشبینانه، پا به سن گذاشتن، علّت خاصى ندارد و در نتیجه صدمات سلّولى که در طول زندگى به وقوع میپیوندد، پیش میآید. تعداد زیادى از دانشمندان فکر میکنند که علم نهایتاً پا به سن گذاشتن را به تأخیر خواهد انداخت و حداقل طول عمر را به دو برابر طول عمر فعلى خواهد رساند. ٩- انجماد زندگى جاوید ممکن است واقعیت نداشته باشد امّا یک رشته جدید به نام کرایونیکس (Ceyonics) میتواند به برخى از انسانها دو بار حیات اعطاء کند. در مراکز کرایونیکس، بدن انسانها را پس از مرگ در خمرههایى پر از نیتروژن مایع در دماى منهاى ٧٨ درجه سانتیگراد قرار میدهند. ایدهاى که وجود دارد این است که فردى که بر اثر یک بیمارى که فعلاً لاعلاج است فوت شده میتواند در آینده هنگامى که درمان آن بیمارى کشف شد، یخگشایى و احیاء شود. هم اکنون بدن تد ویلیامز، بازیکن شاخص و معروف بیسبال در یکى از مراکز کرایونیکس در آریزونا منجمد شده است. البته فعلاً هیچیک از بدنهایى که بدین ترتیب منجمد شدهاند احیاء نشدهاند زیرا این فناورى هنوز به وجود نیامده است ولى دانشمندانى که در این زمینه کار میکنند امیدوارند در آینده به این فناورى دست یابند. ١٠- هشیارى و آگاهى هنگامى که صبح از خواب برمیخیزید، متوجه میشوید که خورشید طلوع کرده است، صداى پرندگان را میشنوید و هواى تازه را برروى پوست صورت خود حس میکنید. به عبارت دیگر، هوشیار هستید. این موضوع پیچیده از دیرباز در جوامع علمى مطرح بوده است. اخیراً دانشمندان علم اعصاب، هشیارى را به عنوان یک موضوع پژوهشى واقعى مورد توجه قرار دادهاند. بزرگترین معما در این حوزه توضیح این مسأله بوده است که چگونه فرایندها در مغز به تجربیات ذهنى میانجامند. تا کنون دانشمندان توانستهاند لیست بالا بلندى از سؤالات را تهیه کنند. www.livescience.com منبع : |
· اگر خدا برای یک لحظه یادش می رفت که من یک عروسک پارچه ای هسنم و به من یک ذره زندگی می بخشید ، احتمالا"هر چه را که به فکرم می رسید بر زبان نمی آوردم ، اما به هر چه می گفتم فکر می کردم . · هر چیز را نه به خاطر قیمتش ، که به خاطر معنایش ارزش گذاری می کردم . · کم می خوابیدم و بیشتر به رویا فرو می رفتم ، چون می دانم هر دقیقه که چشمانمان را می بندیم ، شصت ثانیه نور را از دست می دهیم . · وقتی دیگران توقف می کردند ، راه می افتادم .وقتی دیگران در خواب بودند ، بیدار می شدم . وقتی دیگران حرف می زدند ، گوش می کردم . · اگر خدا یک ذره زندگی به من عطا می کرد ، ساده لباس می پوشیدم ، دمر جلوی آفتاب دراز می کشیدم ونه جسمم را که تنها روحم را عریان می کردم . · به بچه ها بال می دادم ، اما می گذاشتم خودشان پرواز را بیاموزند. · به سالخوردگان می آموختم که مرگ با پیری در نمی رسد ، بلکه با فراموشی می آید . چقدر من از شما آدمها چیز آموخته ام ... · آموخته ام که همه مردم می خواهند بر فراز بلندیها و کوهها زندگی کنند ، بی آنکه بدانند خوشبختی واقعی در شیوه بالا رفتن از سربالایی نهفته است و نه رسیدن به آن . · آموخته ام که وقتی یک نوزاد تازه به دنیا آمده ، برای اولین بار انگشت پدرش رادر دست کوچکش می فشارد ، او را برای همیشه گرفتار می کند . خدای من ، من اگر قلب داشتم .... · یک روز نمی گذاشتم بگذرد ، بی آنکه به مردم بگویم عشق زیباترین هدیه خداوند است . · من خیلی چیزهاست که از شما آدمها یاد گرفته ام ، اما در واقع اینها کمکی به من نمی کنند ، چرا که وقتی مرا در چمدان تنهاییم ، در یک گوشه بگذارند ، خواهم مرد گابریل گارسیا مارکز |
نویسنده: شهید مرتضى مطهری
1- مقدمه
من بر خلاف بسیارى از افراد، از تشکیکات و ایجاد شبهههایى که در مسایل اسلامى مىشود- با همه علاقه و اعتقادى که به این دین دارم- به هیچ وجه ناراحت نمىشوم،بلکه در ته دلم خوشحال مىشوم زیرا معتقدم و در عمر خود به تجربه مشاهده کردهام که این آیین مقدس آسمانى در هر جبهه از جبههها که بیشتر مورد حمله و تعرض واقع شده،با نیرومندى و سرافرازى و جلوه و رونق بیشترى آشکار شده است.
خاصیتحقیقت همین است که شک و تشکیک به روشن شدن آن کمک مىکند. شک مقدمه یقین،و تردید پلکان تحقیق است.در رساله زنده بیدار از رساله میزان العمل غزالى نقل مىکند که:
«...گفتار ما را فایده این بس باشد که تو را در عقاید کهنه و موروثى به شک مىافکند زیرا شک پایه تحقیق است و کسى که شک نمىکند درست تامل نمىکند. و هر که درست ننگرد، خوب نمىبیند و چنین کسى در کورى و حیرانى بسر مىبرد.» بگذارید بگویند و بنویسند و سمینار بدهند و ایراد بگیرند،تا آنکه بدون آنکه خود بخواهند وسیله روشن شدن حقایق اسلامى گردند.
یکى از قوانین درخشان اسلام از دیدگاه مذهب جعفرى-که مذهب رسمى کشور ماست-این است که ازدواج به دو نحو مىتواند صورت بگیرد:دائم و موقت. ازدواج موقت و دائم در پارهاى از آثار با هم یکى هستند و در قسمتى اختلاف دارند. آنچه در درجه اول ایندو را از هم متمایز مىکند،یکى این است که زن و مرد تصمیم مىگیرند به طور موقتبا هم ازدواج کنند و پس از پایان مدت اگر مایل بودند تمدید کنند تمدید مىکنند و اگر مایل نبودند از هم جدا مىشوند.
دیگر اینکه از لحاظ شرایط،آزادى بیشترى دارند که به طور دلخواه به هر نحو که بخواهند پیمان مىبندند.مثلا در ازدواج دائم خواه ناخواه مرد باید عهدهدار مخارج روزانه و لباس و مسکن و احتیاجات دیگر زن از قبیل دارو و طبیب بشود،ولى در ازدواج موقتبستگى دارد به قرارداد آزادى که میان طرفین منعقد مىگردد;ممکن است مرد نخواهد یا نتواند متحمل این مخارج بشود یا زن نخواهد از پول مرد استفاده کند.
در ازدواج دائم،زن خواه ناخواه باید مرد را به عنوان رئیس خانواده بپذیرد و امر او را در حدود مصالح خانواده اطاعت کند،اما در ازدواج موقتبسته به قراردادى است که میان آنها منعقد مىگردد.
در ازدواج دائم،زن و شوهر خواه ناخواه از یکدیگر ارث مىبرند،اما در ازدواج موقت چنین نیست.
پس تفاوت اصلى و جوهرى ازدواج موقتبا ازدواج دائم در این است که ازدواج موقت از لحاظ حدود و قیود«آزاد»است،یعنى وابسته به اراده و قرارداد طرفین است;حتى موقتبودن آن نیز در حقیقت نوعى آزادى به طرفین مىبخشد و زمان را در اختیار آنها قرار مىدهد.
در ازدواج دائم،هیچ کدام از زوجین بدون جلب رضایت دیگرى حق ندارند از بچهدار شدن و تولید نسل جلوگیرى کنند،ولى در ازدواج موقت جلب رضایت طرف دیگر ضرورت ندارد. در حقیقت،این نیز نوعى آزادى دیگر است که به زوجین داده شده است. اثرى که از این ازدواج تولید مىشود یعنى فرزندى که به وجود مىآید،با فرزند ناشى از ازدواج دائم هیچ گونه تفاوتى ندارد. مهر،هم در ازدواج دائم لازم است و هم در ازدواج موقت،با این تفاوت که در ازدواج موقت عدم ذکر مهر موجب بطلان عقد است و در ازدواج دائم عقد باطل نیست، مهر المثل تعیین مىشود.
همان طورى که در عقد دائم،مادر و دختر زوجه بر زوج،و پدر و پسر زوج بر زوجه حرام و محرم مىگردند،در عقد منقطع نیز چنین است،و همان طورى که خواستگارى کردن زوجه دائم بر دیگران حرام استخواستگارى زوجه موقت نیز بر دیگران حرام است.همان طورى که زناى با زوجه دائم غیر،موجب حرمت ابدى مىشود زناى با زوجه موقت نیز موجب حرمت ابدى مىشود.همان طورى که زوجه دائم بعد از طلاق باید مدتى عده نگه دارد زوجه موقت نیز بعد از تمام شدن مدت یا بخشیدن آن باید عده نگه دارد با این تفاوت که عده زن دائم سه نوبت عادت ماهانه است و عده زن غیر دائم دو نوبتیا چهل و پنج روز.در ازدواج دائم جمع میان دو خواهر جایز نیست،در ازدواج موقت نیز روا نیست.
این است آن چیزى که به نام ازدواج موقتیا نکاح منقطع در فقه شیعه آمده است و قانون مدنى ما نیز عین آن را بیان کرده است.
بدیهى است که ما طرفدار این قانون با این خصوصیات هستیم.و اما اینکه مردم ما به نام این قانون سوء استفادههایى کرده و مىکنند،ربطى به قانون ندارد.لغو این قانون جلوى آن سوء استفادهها را نمىگیرد بلکه شکل آنها را عوض مىکند بعلاوه صدها مفاسدى که از خود لغو قانون برمىخیزد.
ما نباید آنجا که انسانها را باید اصلاح و آگاه کنیم،به دلیل عدم عرضه و لیاقت در اصلاح انسانها مرتبا به جان مواد قانونى بیفتیم،انسانها را تبرئه کنیم و قوانین را مسؤول بدانیم.
اکنون ببینیم با بودن ازدواج دائم چه ضرورتى هست که قانونى به نام قانون ازدواج موقتبوده باشد.آیا ازدواج موقت-به قول نویسندگان«زن روز»-با حیثیت انسانى زن و با روح اعلامیه حقوق بشر منافات دارد؟آیا ازدواج موقت اگر هم لازم بوده است،در دوران کهن لازم بوده است اما زندگى و شرایط و اقتضاى زمان حاضر با آن موافقت ندارد؟
ما این مطلب را تحت دو عنوان بررسى مىکنیم:
الف.زندگى امروز و ازدواج موقت.
ب.مفاسد و معایب ازدواج موقت.
2-زندگى امروز و ازدواج موقت
چنانکه قبلا دانستیم ازدواج دائم مسؤولیت و تکلیف بیشترى براى زوجین تولید مىکند.به همین دلیل پسر یا دخترى را نمىتوان یافت که از اول بلوغ طبیعى که تحت فشار غریزه قرار مىگیرد آماده ازدواج دائم باشد.خاصیت عصر جدید این است که فاصله بلوغ طبیعى را با بلوغ اجتماعى و قدرت تشکیل عائله زیادتر کرده است.اگر در دوران ساده قدیم یک پسر بچه در سنین اوایل بلوغ طبیعى از عهده شغلى که تا آخر عمر به عهده او گذاشته مىشد برمىآمد،در دوران جدید ابدا امکان پذیر نیست.یک پسر موفق در دوران تحصیل که دبستان و دبیرستان و دانشگاه را بدون تاخیر و رد شدن در امتحان آخر سال و یا در کنکور دانشگاه گذرانده باشد،در 25 سالگى فارغ التحصیل مىگردد و از این به بعد مىتواند درآمدى داشته باشد.قطعا سه چهار سال هم طول مىکشد تا بتواند سر و سامان مختصرى براى خود تهیه کند و آماده ازدواج دائم گردد.همچنین استیک دختر موفق که دوران تحصیل را مىخواهد طى کند.
3- جوان امروز و دوره بلوغ و بحران جنسى
شما اگر امروز یک پسر محصل هجده ساله را که شور جنسى او به اوج خود رسیده است تکلیف به ازدواج بکنید،به شما مىخندند.همچنین استیک دختر محصل شانزده ساله.عملا ممکن نیست این طبقه در این سن زیر بار ازدواج دائم بروند و مسؤولیتیک زندگى را-که وظایف زیادى براى آنها نسبتبه یکدیگر و نسبتبه فرزندان آیندهشان ایجاد مىکند-بپذیرند.
4- رهبانیت موقتیا کمونیسم جنسى یا ازدواج موقت؟
از شما مىپرسم:آیا با این حال،با طبیعت و غریزه چه رفتارى بکنیم؟آیا بیعتحاضر استبه خاطر اینکه وضع زندگى ما در دنیاى امروز اجازه نمىدهد که در سنین شانزده سالگى و هجده سالگى ازدواج کنیم دوران بلوغ را به تاخیر بیندازد و تا ما فارغ التحصیل نشدهایم غریزه جنسى از سر ما دستبردارد؟
آیا جوانان حاضرند یک دوره«رهبانیت موقت»را طى کنند و خود را سخت تحت فشار و ریاضت قرار دهند تا زمانى که امکانات ازدواج دائم پیدا شود؟فرضا جوانى حاضر گردد رهبانیت موقت را بپذیرد،آیا طبیعتحاضر است از ایجاد عوارض روانى سهمگین و خطرناکى که در اثر ممانعت از اعمال غریزه جنسى پیدا مىشود و روانکاوى امروز از روى آنها پرده برداشته است صرف نظر کند؟
دو راه بیشتر باقى نمىماند:یا اینکه جوانان را به حال خود رها کنیم و به روى خود نیاوریم;به یک پسر اجازه دهیم از صدها دختر کام برگیرد،و به یک دختر اجازه دهیم با دهها پسر رابطه نامشروع داشته باشد و چندین بار سقط جنین کند،یعنى عملا کمونیسم جنسى را بپذیریم;و چون به پسر و دختر«متساویا»اجازه دادهایم،روح اعلامیه حقوق بشر را از خود شاد کردهایم،زیرا روح اعلامیه حقوق بشر از نظر بسیارى از کوتهفکران این است که زن و مرد اگر بناستبه جهنم دره هم سقوط کنند دوش به دوش یکدیگر و بازو به بازوى هم و بالاخره«متساویا»سقوط کنند.
آیا اینچنین پسران و دخترانى با چنین روابط فراوان و بیحدى در دوران تحصیل، پس از ازدواج دائم مرد زندگى و زن خانواده خواهند بود؟
راه دوم ازدواج موقت و آزاد است.ازدواج موقت در درجه اول زن را محدود مىکند که در آن واحد زوجه دو نفر نباشد.بدیهى است که محدود شدن زن مستلزم محدود شدن مرد نیز خواه ناخواه هست.وقتى که هر زنى به مرد معینى اختصاص پیدا کند قهرا هر مردى هم به زن معینى اختصاص پیدا مىکند،مگر آنکه از یک طرف عدد بیشترى باشند.بدین ترتیب پسر و دختر دوران تحصیل خود را مىگذرانند بدون آنکه رهبانیت موقت و عوارض آن را تحمل کرده باشند و بدون آنکه در ورطه کمونیسم جنسى افتاده باشند.
5- ازدواج آزمایشى
این ضرورت اختصاص به ایام تحصیل ندارد،در شرایط دیگر نیز پیش مىآید. اصولا ممکن است زن و مردى که خیال دارند با هم به طور دائم ازدواج کنند و نتوانستهاند نسبتبه یکدیگر اطمینان کامل پیدا کنند،به عنوان ازدواج آزمایشى براى مدت موقتى با هم ازدواج کنند;اگر اطمینان کامل به یکدیگر پیدا کردند ادامه مىدهند و اگر نه از هم جدا مىشوند.
من از شما مىپرسم:اینکه اروپاییان وجود یک عده از زنان بدکار را در محل معین از هر شهرى تحت نظر و مراقبت دولت لازم و ضرورى مىدانند براى چیست؟ آیا جز این است که وجود مردان مجردى را که قادر به ازدواج دائم نیستند خطر بزرگى براى خانوادهها به حساب مىآورند؟
6- راسل و نظریه ازدواج موقت
برتراند راسل فیلسوف معروف انگلیسى در کتاب زناشویى و اخلاق مىگوید:
«...در واقع اگر درستبیندیشیم پى مىبریم که فواحش معصومیت کانون خانوادگى و پاکى زنان و دختران ما را حفظ مىکنند.هنگامى که این عقیده را لکى در بحبوحه عصر ویکتوریا ابراز کرد،اخلاقیون سخت آزرده شدند بى آنکه خود علت آن را بدانند،اما هرگز نتوانستند خطاى عقیده لکى را به ثبوت رسانند.زبان حال اخلاقیون مزبور با تمام منطقشان این است که«اگر مردم از تعلیمات ما پیروى مىکردند دیگر فحشاء وجود نمىداشت»اما ایشان به خوبى مىدانند که کسى توجه به حرفشان نمىکند».
این است فرمول فرنگى چاره جویى خطر مردان و زنانى که قادر به ازدواج دائم نیستند و آن بود فرمولى که اسلام پیشنهاد کرده است.آیا اگر این فرمول فرنگى به کار بسته شود و گروهى زن بدبختبه ایفاى این وظیفه اجتماعى!اختصاص داده شوند، آن وقت زن به مقام واقعى و حیثیت انسانى خود رسیده است و روح اعلامیه حقوق بشر شاد شده است؟
برتراند راسل رسما در کتاب خود فصلى تحت عنوان ازدواج تجربى باز کرده است. وى مىگوید:
«قاضى لیندزى که سالیان متمادى مامور دادگاه دنور بوده و در این مقام فرصت مشاهده حقایق زیادى داشته پیشنهاد مىکند که ترتیبى به نام«ازدواج رفاقتى» داده شود.متاسفانه پست رسمى خود را(در امریکا)از دست داد،زیرا مشاهده شد که او بیش از ایجاد حس گناهکارى در فکر سعادت جوانان است.براى عزل او کاتولیکها و فرقه ضد سیاه پوستان از بذل مساعى خوددارى نکردند.
پیشنهاد ازدواج رفاقتى را یک محافظهکار خردمند کرده است و منظور از آن ایجاد ثباتى در روابط جنسى است.لیندزى متوجه شده که اشکال اساسى در ازدواج فقدان پول است.ضرورت پول فقط از لحاظ اطفال احتمالى نیست،بلکه از این لحاظ است که تامین معیشت از جانب زن برازنده نیست.و به این ترتیب نتیجه مىگیرد که جوانان باید مبادرت به ازدواج رفاقتى کنند که از سه لحاظ با ازدواج عادى متفاوت است:اولا منظور از ازدواج تولید نسل نخواهد بود.ثانیا مادام که زن جوان فرزندى نیاورده و حامله نشده طلاق با رضایت طرفین میسر خواهد بود. ثالثا زن در صورت طلاق مستحق کمک خرجى براى خوراک خواهد بود...من هیچ تردیدى در مؤثر بودن پیشنهادات لیندزى ندارم و اگر قانون آن را مىپذیرفت تاثیر زیادى در بهبود اخلاق مىکرد.»
آنچه لیندزى و راسل آن را«ازدواج رفاقتى»مىنامند گر چه با ازدواج موقت اسلامى اندک فرقى دارد اما حکایت مىکند که متفکرانى مانند لیندزى و راسل به این نکته پىبردهاند که تنها ازدواج دائم و عادى وافى به همه احتیاجات اجتماع نیست.
مشخصات قانون ازدواج موقت و ضرورت وجود آن و عدم کفایت ازدواج دائم به تنهایى براى رفع احتیاجات بشرى بالاخص در عصر حاضر،مورد بررسى قرار گرفت.اکنون مىخواهیم به اصطلاح آن طرف سکه را مطالعه کنیم،ببینیم ازدواج موقت چه زیانهایى ممکن است در بر داشته باشد.مقدمتا مىخواهم مطلبى را تذکر دهم:
در میان تمام موضوعات و مسائل و زمینههاى اظهار نظر که براى بشر وجود داشته و دارد،هیچ موضوع و زمینهاى به اندازه بحث در تاریخ علوم و عقاید و سنن و رسوم و آداب بشرى گنگ و پیچیده نیست و به همین جهت در هیچ موضوعى بشر به اندازه این موضوعات یاوه نبافته است و اتفاقا در هیچ موضوعى هم به اندازه این موضوعات شهوت اظهار نظر نداشته است.
از باب مثال اگر کسى اطلاعاتى در فلسفه و عرفان و تصوف و کلام اسلامى داشته باشد و آنگاه پارهاى از نوشتههاى امروز را-که غالبا اقتباس از خارجیها و یا عین گفتههاى آنهاست-خوانده باشد،مىفهمد که من چه مىگویم.مثل این است که مستشرقین و اتباع و اذنابشان براى اظهار نظر در این گونه مسائل همه چیز را لازم مىدانند مگر اینکه خود آن مسائل را عمیقا بفهمند و بشناسند.
مثلا در اطراف مسالهاى که در عرفان اسلامى به نام«وحدت وجود»معروف است چه حرفها که زده نشده است!فقط جاى یک چیز خالى است و آن اینکه وحدت وجود چیست و قهرمانان آن در عرفان اسلامى از قبیل محیى الدین عربى و صدر المتالهین شیرازى چه تصورى از وحدت وجود داشتهاند؟
من وقتى که برخى اظهار نظرهاى مندرج در چند شماره مجله زن روز را درباره نکاح منقطع خواندم بىاختیار به یاد مساله وحدت وجود افتادم;دیدم همه حرفها به میان آمده است جز همان چیزى که روح این قانون را تشکیل مىدهد و منظور قانونگذار بوده است.
البته این قانون چون یک«میراث شرقى»است این اندازه مورد بىمهرى است و اگر یک«تحفه غربى»بود این طور نبود.قطعا اگر این قانون از مغرب زمین آمده بود امروز کنفرانسها و سمینارها داده مىشود که منحصر کردن ازدواج به ازدواج دائم با شرایط نیمه دوم قرن بیستم تطبیق نمىکند،نسل امروز زیر بار اینهمه قیود ازدواج دائم نمىرود،نسل امروز مىخواهد آزاد باشد و آزاد زندگى کند و جز زیر بار ازدواج آزاد که همه قیود و حدودش را شخصا انتخاب و اختیار کرده باشد نمىرود...
و به همین دلیل اکنون که این زمزمه از غرب بلند شده و کسانى امثال برتراند راسل مسالهاى تحت عنوان«ازدواج رفاقتى»پیشنهاد مىکنند،پیش بینى مىشود که بیش از آن اندازه که اسلام خواسته استقبال شود و ازدواج دائم را پشتسر بگذارد و ما در آینده مجبور بشویم از ازدواج دائم دفاع و تبلیغ کنیم.
7- معایب و مفاسدى نکاح منقطع و مسئله تعداد زوجات
1.پایه ازدواج باید بر دوام باشد.زوجین از اول که پیمان زناشویى مىبندند باید خود را براى همیشه متعلق به یکدیگر بدانند و تصور جدایى در مخیله آنها خطور نکند. علیهذا ازدواج موقت نمىتواند پیمان استوارى میان زوجین باشد.
اینکه پایه ازدواج باید بر دوام باشد،بسیار مطلب درستى است ولى این ایراد وقتى وارد است که بخواهیم ازدواج موقت را جانشین ازدواج دائم کنیم و ازدواج دائم را منسوخ نماییم.
بدون شک هنگامى که طرفین قادر به ازدواج دائم هستند و اطمینان کامل نسبتبه یکدیگر پیدا کردهاند و تصمیم دارند براى همیشه متعلق به یکدیگر باشند پیمان ازدواج دائم مىبندند.
ازدواج موقت از آن جهت تشریع شده است که ازدواج دائم به تنهایى قادر نبوده است که در همه شرایط و احوال رفع احتیاجات بشر را بکند و انحصار به ازدواج دائم مستلزم این بوده است که افراد یا به رهبانیت موقت مکلف گردند و یا در ورطه کمونیسم جنسى غرق شوند.بدیهى است که هیچ پسر یا دخترى آنجا که برایش زمینه یک زناشویى دائم و همیشگى فراهم استخود را با یک امر موقتى سرگرم نمىکند.
2.ازدواج موقت از طرف زنان و دختران ایرانى-که شیعه مذهب مىباشنداستقبال نشده است و آن را نوعى تحقیر براى خود دانستهاند.پس افکار عمومى خود مردم شیعه نیز آن را طرد مىکند.
جواب این است که اولا منفوریت متعه در میان زنان مولود سوء استفادههایى است که مردان هوسران در این زمینه کردهاند و قانون باید جلو آنها را بگیرد و ما درباره این سوء استفادهها بحثخواهیم کرد.ثانیا انتظار اینکه ازدواج موقتبه اندازه ازدواج دائم استقبال شود-در صورتى که فلسفه ازدواج موقت عدم آمادگى یا عدم امکان طرفین یا یک طرف براى ازدواج دائم است-انتظار بیجا و غلطى است.
3.نکاح منقطع بر خلاف حیثیت و احترام زن است،زیرا نوعى کرایه دادن آدم و جواز شرعى آدم فروشى است;خلاف حیثیت انسانى زن است که در مقابل وجهى که از مردى مىگیرد وجود خود را در اختیار او قرار دهد.
این ایراد از همه عجیبتر است.اولا ازدواج موقتبا مشخصاتى که در مقاله پیش گفتیم،چه ربطى به اجاره و کرایه دارد و آیا محدودیت مدت ازدواج موجب مىشود که از صورت ازدواج خارج و شکل اجاره و کرایه به خود بگیرد؟آیا چون حتما باید مهر معین و قطعى داشته باشد کرایه و اجاره است؟که اگر بدون مهر بود و مرد چیزى نثار زن نکرد،زن حیثیت انسانى خود را باز یافته است؟ما درباره مساله مهر جداگانه بحثخواهیم کرد.
از قضا فقها تصریح کردهاند و قانون مدنى نیز بر همان اساس مواد خود را تنظیم کرده است که ازدواج موقت و ازدواج دائم از لحاظ ماهیت قرارداد هیچ گونه تفاوتى با هم ندارند و نباید داشته باشند;هر دو ازدواجند و هر دو باید با الفاظ مخصوص ازدواج صورت بگیرند و اگر نکاح منقطع را با صیغههاى مخصوص اجاره و کرایه بخوانند باطل است.
ثانیا از کى و چه تاریخى کرایه آدم منسوخ شده است؟تمام خیاطها و باربرها، تمام پزشکها و کارشناسها،تمام کارمندان دولت از نخست وزیر گرفته تا کارمند دون رتبه،تمام کارگران کارخانهها آدمهاى کرایهاى هستند.
ثالثا زنى که به اختیار و اراده خود با مرد بخصوصى عقد ازدواج موقت مىبندد آدم کرایهاى نیست و کارى بر خلاف حیثیت و شرافت انسانى نکرده است.اگر مىخواهید زن کرایهاى را بشناسید،اگر مىخواهید بردگى زن را ببینید،به اروپا و امریکا سفر کنید و سرى به کمپانیهاى فیلمبردارى بزنید تا ببینید زن کرایهاى یعنى چه. ببینید چگونه کمپانیهاى مزبور،حرکات زن،ژستهاى زن،اطوار زنانه زن،هنرهاى جنسى زن را به معرض فروش مىگذارند.بلیطهایى که شما براى سینماها و تئاترها مىخرید،در حقیقت اجاره بهاى زنهاى کرایهاى را مىپردازید.ببینید در آنجا زن بدبختبراى اینکه پولى بگیرد تن به چه کارهایى مىدهد.مدتها تحت نظر متخصصان کار آزموده و شریف!باید رموز تحریکات جنسى را بیاموزد،بدن و روح و شخصیتخود را در اختیار یک مؤسسه پول درآورى قرار دهد براى اینکه مشتریان بیشترى براى آن مؤسسه پیدا کند.
سرى به کابارهها و هتلها بزنید،ببینید زن چه شرافتى به دست آورده است و براى اینکه مزد ناچیزى بگیرد و جیب فلان پولدار را پرتر کند چگونه باید همه حیثیت و شرافتخود را در اختیار مهمانان قرار دهد.
زن کرایهاى آن مانکنها هستند که اجیر و مزدور فروشندگیهاى بزرگ مىشوند و شرف و عزت خود را وسیله پیشرفت و توسعه حرص و آز آنها قرار مىدهند.
زن کرایهاى آن زنى است که براى جلب مشترى براى یک مؤسسه اقتصادى،با هزاران اطوار-که اغلب آنها تصنعى و به خاطر انجام وظیفه مزدورى است-روى صفحه تلویزیون ظاهر مىشود و به نفع یک کالاى تجارتى تبلیغ مىکند.
کیست که نداند امروز در مغرب زمین،زیبایى زن،جاذبه جنسى زن،آواز زن، هنر و ابتکار زن،روح و بدن زن و بالاخره شخصیت زن وسیله حقیر و ناچیزى در دمتسرمایهدارى اروپا و امریکاست؟و متاسفانه شما-دانسته یا ندانسته-زن شریف و نجیب ایرانى را به سوى اینچنین اسارتى مىکشانید.من نمىدانم چرا اگر زنى با شرایط آزاد با یک مرد به طور موقت ازدواج کند زن کرایهاى محسوب مىشود،اما اگر زنى در یک عروسى یا شب نشینى در مقابل چشمان حریص هزار مرد و براى ارضاء تمایلات جنسى آنها حنجره خود را پاره کند و هزار و یک نوع معلق بزند تا مزد معینى دریافت دارد زن کرایهاى محسوب نمىشود.
آیا اسلام که جلو مردان را از این گونه بهرهبردارىها از زن گرفته است و خود زن را به این اسارت آگاه و او را از تن دادن به آن و ارتزاق از آن منع کرده است،مقام زن را پایین آورده استیا اروپاى نیمه دوم قرن بیستم؟
اگر روزى زن به درستى آگاه و بیدار شود و دامهایى که مرد قرن بیستم در سر راه او گذاشته و مخفى کرده بشناسد،علیه تمام این فریبها قیام خواهد کرد و آن وقت تصدیق خواهد کرد یگانه پناهگاه و حامى جدى و راستگوى او قرآن است،و البته چنین روزى دور نیست.
مجله زن روز در شماره87 صفحه 8 رپرتاژى از زنى به نام مرضیه و مردى به نام رضا تحت عنوان«زن کرایهاى»تهیه کرده است و بدبختى زن بیچارهاى را شرح داده است.
این داستان طبق اظهارات رضا از خواستگارى زن آغاز شده،یعنى براى اولین بار از فرمول«چهل پیشنهاد»پیروى شده است و زن به خواستگارى مرد رفته است. بدیهى است داستانى که از خواستگارى زن از مرد آغاز گردد،پایانى بهتر از آن نمىتواند داشته باشد.
اما طبق اظهارات مرضیه مردى هوسران و قسى القلب،زنى را به عنوان اینکه مىخواهد او را زوجه دائم خود قرار دهد و از او و فرزندان او حمایت و سرپرستى کند اغفال کرده و بدون آنکه زن بدبختخواسته باشد،او را به نام اینکه صیغه کرده است مورد کامجویى و سپس بىاعتنایى قرار داده است.
اگر این اظهارات صحیح باشد،عقدى استباطل.مردى قسى،زنى بى خبر و بى اطلاع از قانون شرعى و عرفى را مورد تجاوز قرار داده و باید مجازات شود.
قبل از اینکه امثال رضاها مجازات شوند،باید تربیتشوند و قبل از آن که رضاها مجازات یا تربیتشوند باید مرضیهها آگاهانیده شوند.
جنایتى که از قساوت مردى و بىخبرى و غفلت زنى سرچشمه گرفته است،چه ربطى به قانون دارد که مجله زن روز قیافه حق به جانب به رضا مىدهد و بعد نیز تیغ خود را متوجه قانون مىکند؟آیا اگر قانون ازدواج موقت نمىبود،رضاى قسى القلب مرضیه غافل و بىخبر را آرام مىگذاشت؟
چرا از زیر بار تربیت و آگاهانیدن زن و مرد شانه خالى مىکنید،حقوق و وظایف شرعى زن و مرد را کتمان مىکنید و زنان بیچاره را اغفال کرده یگانه قانون حامى و راستگوى زن را دشمن او معرفى مىکنید و با دستخود او مىخواهید یگانه پناهگاه او را بکوبید؟
نکاح منقطع چون به هر حال نوعى اجازه تعدد زوجات است و تعدد زوجات محکوم است، پس نکاح منقطع محکوم است.
راجع به اینکه نکاح منقطع براى چه گونه افرادى تشریع شده،در دنباله همین مبحث و راجع به خود تعدد زوجات به یارى خدا جداگانه و مفصل بحثخواهیم کرد.
8- سرنوشت فرزندان در ازدواج موقت
نکاح منقطع از نظر اینکه دوام ندارد،آشیانه نامناسبى براى کودکانى است که بعدا به وجود مىآیند.لازمه نکاح منقطع این است که فرزندان آینده،بى سرپرست و از حمایت پدرى مهربان و مادرى دلگرم به خانه و آشیانه محروم بمانند.
این ایراد ایرادى است که مجله زن روز بسیار روى آن تکیه کرده است،ولى با توضیحاتى که دادیم گمان نمىکنم جاى بحث و ایرادى باشد.
گفتیم که یکى از تفاوتهاى ازدواج موقت و ازدواج دائم مربوط به تولید نسل است.در ازدواج دائم هیچ یک از زوجین بدون جلب رضایت دیگرى نمىتواند از زیر بار تناسل شانه خالى کند،بر خلاف ازدواج موقت که هر دو طرف آزادند.در ازدواج موقت،زن نباید مانع استمتاع مرد بشود ولى مىتواند بدون آنکه لطمهاى به استمتاع مرد وارد آید مانع حاملگى خود بشود و این موضوع با وسایل ضد آبستنى امروز کاملا حل شده است.
علیهذا اگر زوجین در ازدواج موقت مایل باشند تولید فرزند کنند و مسؤولیت نگهدارى و تربیت فرزند آتیه را بپذیرند،تولید فرزند مىکنند.بدیهى است که از نظر عاطفه طبیعى فرقى میان فرزند زوجه دائم با زوجه موقت نیست و اگر فرضا پدر یا مادر از وظیفه خود امتناع کند قانون آنها را مکلف و مجبور مىکند،همان گونه که در صورت وقوع طلاق قانون باید دخالت کند و مانع ضایع شدن حقوق فرزندان گردد،و اگر مایل نباشند که تولید فرزند نمایند و هدفشان از ازدواج موقت فقط تسکین غریزه است از به وجود آمدن فرزند جلوگیرى مىکنند.
همچنانکه مىدانیم کلیسا جلوگیرى از آبستنى را امر نامشروع مىداند ولى از نظر اسلام اگر زوجین از اول مانع پیدایش فرزند بشوند مانعى ندارد اما اگر نطفه منعقد شد و هسته اولى تکوین فرزند به وجود آمد،اسلام به هیچ وجه اجازه معدوم کردن آن را نمىدهد.
اینکه فقهاى شیعه مىگویند هدف ازدواج دائم تولید نسل است و هدف ازدواج موقت استمتاع و تسکین غریزه است،همین منظور را بیان مىکنند.
9- ازدواج موقت و مساله حرمسرا
یکى از سوژههایى که مغرب زمین علیه مشرق زمین در دست دارد و به رخ او مىکشد و برایش فیلمها و نمایشنامهها تهیه کرده و مىکند،مساله تشکیل حرمسراست که متاسفانه در تاریخ مشرق زمین نمونههاى زیادى مىتوان از آن یافت. زندگى برخى از خلفا و سلاطین مشرق زمین،نمونه کاملى از این ماجرا به شمار مىرود و حرمسرا سازى مظهر اتم و اکمل هوسرانى و هوا پرستى یک مرد شرقى قلمداد مىگردد.
مىگویند مجاز شمردن ازدواج موقت مساوى استبا مجاز دانستن تشکیل حرمسرا که نقطه ضعف و مایه سرافکندگى مشرق زمین در برابر مغرب زمین است، بلکه مساوى استبا مجاز شمردن هوسرانى و هواپرستى که به هر شکل و هر صورت باشد منافى اخلاق و پیشرفت و عامل سقوط و تباهى است.
عین این مطلب درباره تعدد زوجات گفته شده است.جواز تعدد زوجات را به عنوان جواز تشکیل حرمسرا تفسیر کردهاند.
ما درباره تعدد زوجات جداگانه بحثخواهیم کرد و اکنون بحثخود را اختصاص مىدهیم به ازدواج موقت.
این مساله را از دو جهتباید بررسى کرد:یکى از این نظر که عامل تشکیل حرمسرا از جنبه اجتماعى چه بوده است؟آیا قانون ازدواج موقت در تشکیل حرمسراهاى مشرق زمین تاثیرى داشته استیا نه؟
دوم اینکه آیا منظور از تشریع قانون ازدواج موقت این بوده است که ضمنا وسیله هوسرانى و حرمسراسازى براى عدهاى از مردان فراهم گردد یا نه؟
10- علل اجتماعى حرمسراسازى
اما بخش اول.پیدایش حرمسرا معلول دستبه دست دادن دو عامل است:
اولین عامل حرمسراسازى تقوا و عفاف زن است;یعنى شرایط اخلاقى و اجتماعى محیط باید طورى باشد که به زنان اجازه ندهد در حالى که با مرد بخصوصى رابطه جنسى دارند با مردان دیگر نیز ارتباط داشته باشند.در این شرایط مرد هوسران عیاش متمکن چاره خود را منحصر مىبیند که گروهى از زنان را نزد خود گرد آورده حرمسرایى تشکیل دهد.
بدیهى است که اگر شرایط اخلاقى و اجتماعى،عفاف و تقوا را بر زن لازم نشمارد و زن رایگان و آسان خود را در اختیار هر مردى قرار دهد و مردان بتوانند هر لحظه با هر زنى هوسرانى کنند و وسیله هوسرانى همه جا و هر وقت و در هر شرایطى فراهم باشد، هرگز این گونه مردان زحمت تشکیل حرمسراهایى عریض و طویل با هزینه هنگفت و تشکیلات وسیع به خود نمىدهند.
عامل دیگر،نبودن عدالت اجتماعى است.هنگامى که عدالت اجتماعى برقرار نباشد، یکى غرق دریا دریا نعمت و دیگرى گرفتار کشتى کشتى فقر و افلاس و بیچارگى باشد، گروه زیادى از مردان از تشکیل عائله و داشتن همسر محروم مىمانند و عدد زنان مجرد افزایش مىیابد و زمینه براى حرمسراسازى فراهم مىگردد.
اگر عدالت اجتماعى برقرار و وسیله تشکیل عائله و انتخاب همسر براى همه فراهم باشد،قهرا هر زنى به مرد معینى اختصاص پیدا مىکند و زمینه عیاشى و هوسرانى و حرمسراسازى منتفى مىگردد.
مگر عده زنان چقدر از مردان زیادتر است که با وجود اینکه همه مردان بالغ از داشتن همسر برخوردار باشند،باز هم براى هر مردى و لا اقل براى هر مرد متمکن و پولدارى امکان تشکیل حرمسرا باقى بماند؟
عادت تاریخ این است که سرگذشتحرمسراهاى دربارهاى خلفا و سلاطین را نشان دهد، عیشها و عشرتهاى آنها را مو به مو شرح دهد اما از توضیح و تشریح محرومیتها و ناکامیها و حسرتها و آرزو به گور رفتنهاى آنان که در پاى قصر آنها جان دادهاند و شرایط اجتماعى به آنها اجازه انتخاب همسر نمىداده استسکوت نماید. دهها و صدها زنانى که در حرمسراها بسر مىبردهاند،در واقع حق طبیعى یک عده محروم و بیچاره بودهاند که تا آخر عمر مجرد زیستهاند.
مسلما اگر این دو عامل معدوم گردد;یعنى عفاف و تقوا براى زن امر لازم شمرده شود و کامیابى جنسى جز در کادر ازدواج(اعم از دائم یا موقت)ناممکن گردد و از طرف دیگر ناهمواریهاى اقتصادى،اجتماعى از میان برود و براى همه افراد بالغ امکان استفاده از طبیعىترین حق بشرى یعنى حق تاهل فراهم گردد،تشکیل حرمسرا امرى محال و ممتنع خواهد بود.
یک نگاه مختصر به تاریخ نشان مىدهد که قانون ازدواج موقت کوچکترین تاثیرى در تشکیل حرمسرا نداشته است.خلفاى عباسى و سلاطین عثمانى که بیش از همه به این عنوان شهرت دارند،هیچ کدام پیرو مذهب شیعه نبودهاند که از قانون ازدواج موقت استفاده کرده باشند.
سلاطین شیعه مذهب با آنکه مىتوانستهاند این قانون را بهانه کار قرار دهند، هرگز به پایه خلفاى عباسى و سلاطین عثمانى نرسیدهاند.این خود مىرساند که این ماجرا معلول اوضاع خاص اجتماعى دیگر است.
11- آیا تشریع ازدواج موقتبراى تامین هوسرانى است؟
اما بخش دوم.در هر چیزى اگر بشود تردید کرد،در این جهت نمىتوان تردید کرد که ادیان آسمانى عموما بر ضد هوسرانى و هوا پرستى قیام کردهاند،تا آنجا که در میان پیروان غالب ادیان ترک هوسرانى و هوا پرستى به صورت تحمل ریاضتهاى شاقه درآمده است.
یکى از اصول واضح و مسلم اسلام مبارزه با هوا پرستى است.قرآن کریم هواپرستى را در ردیف بت پرستى قرار داده است.در اسلام آدم«ذواق»یعنى کسى که هدفش این است که زنان گوناگون را مورد کامجویى و«چشش»قرار دهد،ملعون و مبغوض خداوند معرفى شده است.ما آنجا که راجع به طلاق بحث مىکنیم مدارک اسلامى این مطلب را نقل خواهیم کرد.
امتیاز اسلام از برخى شرایع دیگر به این است که ریاضت و رهبانیت را مردود مىشمارد،نه اینکه هواپرستى را جایز و مباح مىداند.از نظر اسلام تمام غرایز(اعم از جنسى و غیره)باید در حدود اقتضاء و احتیاج طبیعت اشباع و ارضاء گردد.اما اسلام اجازه نمىدهد که انسان آتش غرایز را دامن بزند و آنها را به شکل یک عطش پایان ناپذیر روحى درآورد.از این رو اگر چیزى رنگ هوا پرستى یا ظلم و بىعدالتى به خود بگیرد،کافى است که بدانیم مطابق منظور اسلام نیست.
جاى تردید نیست که هدف مقنن قانون ازدواج موقت این نبوده است که وسیله عیاشى و حرمسراسازى براى مردم هوا پرست و وسیله بدبختى و دربدرى براى یک زن و یک عده کودک فراهم سازد.
تشویق و ترغیب فراوانى که از طرف ائمه دین به امر ازدواج موقتشده است، فلسفه خاصى دارد که عن قریب توضیح خواهم داد.
12- حرمسرا در دنیاى امروز
اکنون ببینیم دنیاى امروز با تشکیل حرمسرا چه کرده است.دنیاى امروز رسم حرمسرا را منسوخ کرده است.دنیاى امروز حرمسرادارى را کارى ناپسند مىداند و عامل وجود آن را از میان برده است.اما کدام عامل؟آیا عامل ناهمواریهاى اجتماعى را از میان برده است و در نتیجه همه جوانان رو به ازدواج آوردهاند و از این راه زمینه حرمسراسازى را از میان برده است؟
خیر،کار دیگرى کرده است;با عامل اول یعنى عفاف و تقواى زن مبارزه کرده و بزرگترین خدمت را از این راه به جنس مرد انجام داده است.تقوا و عفاف زن به همان نسبت که به زن ارزش مىدهد و او را عزیز و گرانبها مىکند،براى مرد مانع شمرده مىشود.
دنیاى امروز کارى کرده است که مرد عیاش این قرن نیازى به تشکیل حرمسرا با آنهمه خرج و زحمت ندارد.براى مرد این قرن از برکت تمدن غرب همه جا حرمسراست. مرد این قرن براى خود لازم نمىداند که به اندازه هارون الرشید و فضل بن یحیى برمکى پول و قدرت داشته باشد تا به اندازه آنها جنس زن را در نوعهاى مختلف و رنگهاى مختلف مورد بهرهبردارى قرار دهد.
براى مرد این قرن،داشتن یک اتومبیل سوارى و ماهى دو سه هزار تومان در آمد کافى است تا آنچنان وسیله عیاشى و بهره بردارى از جنس زن را فراهم کند که هارون الرشید هم در خواب ندیده است.هتلها و رستورانها و کافهها از پیشتر آمادگى خود را به جاى حرمسرا براى مرد این قرن اعلام کردهاند.
جوانى مانند عادل کوتوالى در این قرن با کمال صراحت ادعا مىکند که در آن واحد بیست و دو معشوقه در شکلها و قیافههاى مختلف داشته است.چه از این بهتر براى مرد این قرن!مرد این قرن از برکت تمدن غربى چیزى از حرمسرادارى جز مخارج هنگفت و زحمت و دردسر از دست نداده است.
اگر قهرمان«هزار و یک شب»سر از خاک بردارد و امکانات وسیع عیش و عشرت و ارزانى و رایگانى زن امروز را ببیند،به هیچ وجه حاضر به تشکیل حرمسرا با آنهمه خرج و زحمت نخواهد شد،و از مردم مغرب زمین که او را از زحمتحرمسرادارى معاف کردهاند تشکر خواهد کرد و بىدرنگ اعلام خواهد کرد تعدد زوجات و ازدواج موقت ملغى،زیرا اینها براى مردان در برابر زنان تکلیف و مسؤولیت ایجاد مىکند.
اگر بپرسید برنده این بازى دیروز و امروز معلوم شد،پس بازنده کیست؟ متاسفانه باید بگویم آن که هم دیروز و هم امروز بازى را باخته است،آن موجود خوش باور و سادهدلى است که به نام جنس زن معروف است.
زن به مراقبت و مرد به ا طمینان نیاز دارد: زمانی که مردی برای بهبود حال زنش، به احساسات و دلبستگی های او توجه می کند، زن احساس می کند همسرش او را دوست دارد و برایش اهمیت قائل است. وقتی مردی با حمایت از همسرش احساس بخصوصی به او می دهد، در برآورده کردن اولین نیاز اصلی زن موفق میشود. در این شرایط زن اطمینان بیشتری به مرد پیدا میکند و زمانی که زن اطمینان کند، انبساط خاطر می یابد وخیالش راحت می شود و اما درباره مردها باید گفت وقتی نظر زنی نسبت به همسرش صادقانه و پذیرنده باشد، مرد هم احساس می کند مورد اطمینان است. اعتماد مرد به این معناست که ما مطمئن هستیم او نهایت سعی خود را می کند و بهترین ها را برای همسرش می خواهد. وقتی واکنش های زن نشاندهنده اعتقاد مثبت او نسبت به توانائی ها و اهداف مرد است، اولین نیاز اصلی عشق مرد برآورده می شود و مرد هم خود به خود علاقه و توجه بیشتری به نیازهای زن نشان می دهد.
زن را باید درک کرد و مرد را باید پذیرفت: وقتی مرد بدون قضاوت ولی با دلسوزی و وابستگی به احساسات و صحبتهای زن گوش می دهد، زن احساس می کند به حرفهایش گوش کرده و او را درک کرده اند. زمانی که نیاز شنیده شدن و درک شدن زن برآورده می شود، او هم به آسانی نیاز همسرش را می پذیرد. اما درباره مردها باید گفت زمانی که زن با مهربانی وبدون کوشش در عوض کردن مرد او را می پذیرد، مرد احساس می کند مورد قبول است. یک رفتار پذیرشی نشان می دهد که مرد با محبوبیت تمام تائید شده است. این نشان دهنده این نیست که زن کاملا" شوهرش را بی عیب و نقص می داند. بلکه نشان می دهد کوششی در عوض کردن او ندارد و به مرد اطمینان می دهد خود اوست که به تنهایی می تواند اوضاع را بهتر کند. وقتی مرد از سوی همسرش تائید شود، آسان تر می تواند برای همسرش شنونده خوبی باشد.
احترام به زن و قدردانی از مرد فراموش نشود: زمانی که مرد با تایید به زن نشان می دهد حقوق خواسته ها و نیازهای او در اولویت است، زن احساس می کند مورد احترام واقع شده است. اظهارات محترمانه واقعی و طبیعی مرد مثل اهدای گل و به یاد داشتن تاریخ سالگرد ازدواج بسیار ضروری است. وقتی زن احساس احترام می کند، آن طور که در خور همسرش است از او قدردانی می کند.
وقتی زن تشخیص می دهد شخصا" از رفتار و کوشش مرد بهره مند شده است، مرد احساس قدردانی می کند. قدردانی زن واکنشی به مراقبت و حمایت شدن ازاوست. وقتی از مردی قدردانی می شود او می داند که کوشش او به هدر نرفته و تشویق می شود بیشتر ایثار می کند. در این حالت مرد قدرت و انگیزه پیدا می کند تا برای همسرش احترام بسیاری قائل شود.
زن به وفا ومرد به تحسین نیاز دارد: مرد زمانی« زن نیازمند به عشق ومحبت » را به کمال می رساند که به خواسته ها و نیازهای او بیشتر از نیازهای خودش مثل کار، تفریح ومطالعه اهمیت بدهد. مرد باید به نیازهای زن اولویت بدهد و متعهد باشد که ازاو مراقبت وخواسته هایش را برآورده کند. وقتی زن احساس کند مهمترین فرد زندگی همسرش است به راحتی اورا تحسین می کند.
اما همان طورکه زن نیاز به وفاداری دارد، مرد هم دوست دارد تحسین حقیقی زن را لمس کند. برای تحسین مرد باید او را با نگاهی پر از شگفتی لذت وخوشحالی نگاه کرد. زمانیکه زن با خوشحالی از اخلاق وهنرهای بی نظیر شوهرش مثل خوش اخلاقی، قدرت، پشتکار، راستی وصداقت، مهربانی، عشق، ادراک و پرهیزگاری حیرت زده شده و تعریف می کند مرد احساس می کند مورد تحسین قرار گرفته است. در این شرایط مرد با اطمینان خاصی به پرستش زنش می پردازد.
زن را باید تائید کرد ومرد باید مورد پسند قرار گیرد: زمانی که مرد درباره احساسات و خواسته های زن اعتراض یا بحثی نمی کند و در عوض آنها را می پذیرد ومعتبر می داند، زن واقعا" احساس می کند مرد دوستش دارد. به یاد داشته باشیم بسیار مهم است که مرد به احساسات زن بها دهد در حالی که به نظر خودش چیز دیگری باشد. وقتی مرد یاد می گیرد که چطور این تائید را به زن نشان دهد، مطمئن می شود مورد پسند قرار گرفته است.
هر مردی قلبا" می خواهد برای همسرش یک قهرمان باشد. نشانه قبولی او در امتحان تصویب زنش است. تصویب زن نشان می دهد که احسان و خوبی مرد مورد پسندش قرار گرفته و نهایت رضایت را از او ابراز می کند. تصویب رفتار مرد شناخت او و دلایل مفیدی است که او طبق آنها کار انجام می دهد.
به زن اطمینان خاطر دهید و مرد را تشویق کنید: وقتی مرد به طور مداوم نشان می دهد که دلواپس زن است او را درک می کند وبه او احترام می گذارد وهمسرش مورد علاقه وتائید او قرار دارد، نیازاصلی زن درباره اطمینان خاطر برطرف می شود. یک رفتار مطمئن که از طرف مرد اعمال می شود به زن می گوید همیشه دلخواه همسرش خواهد بود.
« معمولا" مردها به اشتباه فکر می کنند چون یک بار نیازهای اصلی زن را برآورده کرده وبه اواحساس امنیت و خوشنودی داده اند، پس دیگر تا ابد همسرش می داند که مرد دوستش دارد! در حالی که صحیح نیست ومردها باید بدانند بارها وبارها باید به همسرشان اطمینان خاطر بدهند.»
نیازهای عمده مرد هم باید از طرف همسرش تائید وتشویق شود. نظریات تشویق آمیز زن به مرد قدرت وامید می دهد تا به صلاحیت وشخصیت خود مطمئن شود. وقتی زن همسرش را تشویق می کند که تمام سعی خود را بکند، مرد دلگرم می شود واحساس آرامش می کند.
در نهایت باید گفت برای اینکه در روابط خود موفق باشیم، باید فصلهای متفاوت عشق و تفاوتهای احساسی را درک کنیم وبپذیریم. گاهی عشق خود به خود جاری است ولی گاهی برای رسیدن به آن تلاش لازم است. ما نباید انتظار داشته باشیم همیشه همسرمان سرشار از عشق و محبت باشد یا حتی یادش بماند چگونه مهربان باشد. در ضمن باید به خودمان موهبت درک وفهم را هدیه کنیم و توقع نداشته باشیم تا همیشه تمام آنچه را درباره محبت ومهربان بودن یاد گرفته ایم به یاد داشته باشیم. ما هم گاهی اشتباه می کنیم وباید آن را بپذیریم و هرچه زودتر خود را اصلاح کنیم
بیشتر انسان ها خواهان آزادی گفتارو آزادی نگرش اند ، اما چیزی شایسته گفتن و نوشتن ندارند. مرگ چیزی را دگرگون می کند مگر نقاب های پوشاننده چهر های ما را. برخی می پندارند که به آن ها چشک می زنم، حال آن که چشمانم را می بندم تا ریختشان را نبینم. چه سخت است زندگی کسی که مهر را می جوید، اما شهوت دریافت می دارد!. با آرایش فرد زشتی اش را جلوه می دهد. ازدواج یا مردن است یا زندگی یافتن . و در میانه این ها جایی ندارد. به راستی گسترده ترین فاصله ها آن است که میان رویا و بیداری شما یافت می شود، میان آنچه کردار ناب است و انچه تنها یک آرزوست. اندوه سایه خداوندی است که در دل بد کاران جای نمی گیرد. اگر اندوه می توانست سخن گوید،نشان می داد که از شادمانی ترانه خواندن شیرین تر است. اگر خواهان دیدن دره ها هستی ، بالا رو تا به فله رسی. و اگر خواهان دیدن قله ها هستی، به میان ابر ها برخیز اما اگر خواستی ابر ها را دریابی ، چشمانت را فرو بند، و به مرافبه نشین. زندگی جز خوابی آشفته از خیال و بر انگیخته از خواهش ها نیست زندگی هر بامداد و هر روز بر هر دو گونه ما بوسه می زند ، اما شامگاه و شب که فرا رسید ، به کار هامان می خندد. انسان تنها ، می یابد. او هرگز نمی تواند، و هرگز نو آوری نمی کند. سخت است زندگی ، برای کسی که آرزوی مرگ دارد ، اما بهر دلبندانش می زید. در کوری ات اگر به سنگی پای کوفتی و آن را دشنام دادی ، زمانی هم که سرت از سر فرازی به ستاره ساید ، ستاره را هم نا سزا خواهی گفت. شگفتا در میان انسان ها جانیانی یافت می شود که هرگز کسی را نکشته اند، دزدانی که هرگز دزدی نکرده اند، و دروغ گویانی که جز به راستی بر زبان نیاورده اند. وحشی گرسنه دست دراز کرده از درخت میوه می کند و می خورد. اما شهروند گرسنه ی جامعه ی متمدن میوه اش را از کسی می خرد که خود از کس دیگری خریده و او هم ان را از کسی که از درخت چیده خریده است. زمانی که رنج خویش را در زمین شکیبایی کاشتم ، میوه شادمانی به بار آورد. هرگز ناتوان نبوده ام جز در برابر کسی که از من پرسید: تو کیستی؟ کسی را که با او خندیده ای ، فراموش می کنی ، اما کسی را که با او گریسته ای ، هرگز از یاد نخواهی برد. همه ما زندانی ایم ، اما برخی در زندان های روزنه دار و برخی دیگر ، درزندان های بی روزنه. | |
مقدمه
خانواده نخستین سنگبنای اجتماع، طبیعیترین نهاد اجتماعی و همزاد انسان شمرده میشود. جامعه بشری بدون خانواده برپا نمانده و تشکیل خانواده با وجود تنوع مذهبها، فرهنگها، عرفها و آداب اجتماعی، یک پدیده طبیعی و فطری است؛ لیکن در هیچ دورهای مانند عصر ما، خطر انحلال، کانون خانواده را تهدید نکرده است.
در طی سالهای گذشته شاهد روند روبه رشد طلاق از یکسو و کاهش قبح اجتماعی آن در بین افکار عمومی از سوی دیگر هستیم. در طی سالهای اخیر اکثر کشورهای جهان در جهت تسهیل امر طلاق اقدام کردهاند. جامعه ایران، جامعهای است که بیشک در حال تجربه روندهای نوسازی است. امواج تجدد به کشور ما نیز رسیده و جنگ میان سنت و مدرنیته چندی است در جامعه ما نیز آغاز شده است. این گسست (البته نه گسست کامل) از سنت و بازخوانی مدرنیته از جهان، دارای تبعاتی بیشمار است. تبعاتی همچون جدایی زن و شوهر، فرارمغزها، فرار دختران و. .. که همه آنها منجمله افزایش طلاق قابل تأیید نیست.
اکثر رسانههای عمومی و کارشناسان بهداشت روانی سعی دارند با نشان دادن تصویری مهلک و سراسر منفی از طلاق، به خیال خود یکی از معضلات اجتماعی را حل کنند. راهحلشان چیست؟ تبلیغ این دست شعارها که: همسران باید با یکدیگر با مدارا برخورد کنند یا جوانان در انتخاب همسر دقت کنند و یا با ایمان و اخلاق، همدیگر را تحمل نمایند. اما، آنان به این مسأله توجهی ندارند که بالارفتن آمار طلاق در هر جامعهای گویای سستشدن نهاد خانواده و عواقب ناخوشایند آن برای اعضای خانواده میباشد.
شاید دغدغه این باشد که، این وضعیت در حال گذر تا برقراری شرایط تثبیتشده مدرن (به رسمیتشناختن تفاوت در سلیقه افراد در ایجاد نوع خانواده دلخواه) تا چه میزان میخواهد از جامعه ایرانی قربانی بگیرد؟ چقدر باید در راه رسیدن به مدرنیته، با داشتن کودکان طلاق، زنهای آواره و. ..، رنج و درد گروهی بسیار از افراد جامعه را شاهد باشیم؟ آیا نباید روندهای نوسازی را بدلیل اینگونه تبعات مخربش از حرکت بازداشت؟ مقصر واقعی در این میان کیست؟
عوامل تأثیرگذار بر ازدواجهای ناموفق
ازدواج یا انتخاب همسر، پیمان مقدسی است برای زندگی مشترک بین زن و مرد که طبق قوانین الهی تجویز شده و هدف آن آرامش و آسایش بهتر و بیشتر از زندگی، مهر و محبت، گذشت، فداکاری و همچنین بقای نوع میباشد. ازدواج وسیله آرامش و آسایش است، ولی زمانی که عجولانه و کورکورانه انجام نگرفته باشد! باید قبل از ازدواج به اصل تناسب توجه داشت، یعنی دختر و پسری که میخواهند باهم ازدواج کنند، باید از جهات بسیاری متناسب یکدیگر باشند. مانند تناسب در جهات روحی، اجتماعی، آموزشی، خانوادگی، سنی، اقتصادی و. .. . اگر در ازدواج به این جهات توجه نشود، ممکن است در آینده زندگی آنها از هم بپاشد و به جدایی و طلاق منجر شود.
در این مجال سعی بر آن شده که عوامل تأثیرگذار بر ازدواجهای ناموفق شناخته شوند تا با شناسایی این عوامل شاید توانسته باشیم گامی هرچند کوچک در راستای موفقیت و خوشبختی زوجها و خانوادههای میهن عزیزمان برداشته باشیم. لازم بذکر است که عواملی که ذکر خواهد شد لزوماً دربرگیرنده مسأله طلاق نبوده بلکه وضعیت خانوادههای ی را که کارشان هنوز به طلاق کشیده نشده، ولی نتوانستهاند ازدواج موفقی داشته باشند، نیز مد نظر میباشد. به عبارت دیگر سعی شده عوامل تأثیرگذار بر ازدواجهای ناموفق شناسایی شوند نه عوامل تأثیرگذار بر ازدواجهای منجر به طلاق.
بخش اول : عوامل تربیتی و آموزشی
منظور از عوامل تربیتی و آموزشی، عواملی است که در تربیت کودکان نقش بازی میکنند تا بتوانند کوکان را از مراحل مختلف رشدی عبور داده و به سن جوانی و مرحله انتخاب همسر رهنمون سازند. توسط این دیدگاه، ما بصورت تاریخچهای به زندی افراد نگاه میکنیم تا دریابیم که چه عواملی میتوانند دستبهدست هم بدهند تا افراد نتوانند ازدواج موفقی داشته باشند.
عواملی که در این بخش مدنظر بودهاند به شرح زیر قابل بررسیاند:
1. اتفاقات دوران جنینی
2. اتفاقات بعد از تولد
1 – اتفاقات دوران جنینی
بیشک علم ثابت میکند که در دوران جنینی، عواطف جنین مستقیماً تحت تأثیر عواطف مادر قرار میگیرد (تأثیر هورمونی). مطمئناً فردی در زندگی خود موفق میشود که در تاریخچه رشدی خود، دوران جنینی سالم و موفقی را پشت سر گذاشته باشد. عواطف نرمال و سالم مادر در این دوران باعث خواهد شد که جنین، بعداز تولد دارای عواطف سالمی باشد. نقش پدر خانواده نیز در دوران جنینی کمتر از مادر نیست. پدر بعنوان مدیر خانواده میتواند با فراهم نمودن محیطی آرام و سالم، مقدمات سالم بودن عواطف مادر را فراهم نماید. مادر در این دوران نیاز بیشتری به مهر، محبت و آرامش از سوی اطرافیان بویژه پدر خانواده دارد تا بتواند این دوران را با آرامش روحی و روانی پشتسر بگذراند. زن و شوهر اگر همدیگر را درک کنند و به یکدیگر عشق و علاقه نشان دهند، نه تنها زندگیشان شیرین خواهد شد، بلکه به خاطر همین مهر و صفا، بچههای خوب و سالمی را به جامعه تحویل خواهند داد. شوهری که بخصوص در دوران بارداری همسرش، به او محبت زیاد ابراز دارد، نه تنها مادر، کودک سالمی بدنیا خواهد آورد، بلکه حتی عمل زایمان را نیز به راحتی پشتسر خواهد گذاشت و این عوامل دستبهدست هم خواهند داد تا کودکی با عواطف کاملاً سالم متولد شود.
2 – اتفاقات بعد از تولد
بعد از تولد کودک، اختلاف بین زن و مرد و بیمهری بین آنها روی تربیت کودک نیز تأثیر سوء بسیاری دارد. کودکی که شاهد اختلاف والدین خود میباشد و مادر مهربان خود را مورد بیمهری پدر احساس میکند، ممکن است نفرت نهانی و کینه دائمی نسبت به پدر خود پیدا کند و ممکن است از راه همانندسازی، خویش را همانند پدر و مادر سازد و بطور ناخودآگاه از آنها پیروی کند و بیمهر و بیعاطفه به بار آید. با این توضیح پرواضح است که رابطه والدین با یکدیگر و از آن مهمتر رابطه والدین با کودک بر روحیات کودک تأثیر مستقیم میگذارد و کودک در این دوران که یکی از بحرانیترین دوران کودک از نظر تربیت و یادگیری است، میآموزد که چگونه با افراد رابطه برقرار کرده و با آنها به چه نحو در تعامل باشد. پس اهمیت این دوره نیز به همگان روشن و واضح است که فردی میتواند آینده موفقی داشته باشد که این دوره را نیز با موفقیت به پایان برساند.
3 – آموزشهای لازم جهت تشکیل خانواده
هر فردی خواهناخواه دارای یک گروه آموزشی و تربیتی است که در جامعه کنونی و خصوصاً در کشور ما این گروه آموزشی عبارتند از : خانواده، مدرسه و رسانههای گروهی. با ورود کودک به دوران مدرسه، دوره جدیدی در زندگی فرد شروع میشود. کودک در این دوره که تا دوره انتخاب همسر ادامه مییابد، تدریجاً با شیوهها و ملاکهای همسرگزینی آشنا میشود و در این راستا از مثلث گروه آموزشی، آموزشهای ی را دریافت میکند. در ادامه به بررسی هریک از این عوامل میپردازیم:
خانواده
در حال حاضر در کشور ما کمتر خانوادهای وجود دارد که بتواند مسئولیتش را در این زمینه به خوبی و با موفقیت به انجام برساند چرا که با شکافی که میان نسل قبلی و نسل حاضر از لحاظ فرهنگی ایجاد شده، با چند نوع خانواده مواجه هستیم؛
نوع اول را خانوادههائی تشکیل میدهند که اصلاً به کودکانشان نمیتوانند در زمینه انتخاب همسر آموزشهای لازم را بدهند. از عوامل این مسأله میتوان به فقر فرهنگی، اجتماعی خانواده های مذکور اشاره کرد که باعث میشود افرادی ناآگاه و ناموفق تحویل جامعه گردد.
نوع دوم را خانوادههای ی تشکیل میدهند که بر این مسأله آگاهند که باید فرزندانشان را نسبت به آینده و مسأله انتخاب همسر آموزش داده و آماده نمایند ولی قسمت اعظم این گروه روش انتخاب همسر و زندگی خودشان را به فرزندانشان آموزش میدهند که این گروه نیز با توجه به شکاف فرهنگی ایجاد شده در جامعه کنونی، تنها توانستهاند آموزشهای تاریخ گذشته خود را به فرزندانشان انتقال دهند. هرچند که این نوع تربیت شاید در زمان خودش توأم با موفقیت بوده است، ولیکن اکثر افرادی که در این نوع خانودهها بزرگ میشوند دارای آگاهیها و ملاکهای درستی نسبت به امر انتخاب همسر و تشکیل زندگی مشترک نمیباشند.
نوع سوم را خانوادههای ی تشکیل میدهند که متأسفانه تعدادشان در جامعه ما خیلی پائین است و این نوع، خانوادههای ی هستند که بطور آگاهانه و با استفاده از دانش فرهنگی و اجتماعی بهروز، میتوانند فرزندانشان را با آمادگیهای لازم نسبت به آینده و مسأله انتخاب همسر، تحویل جامعه دهند.
با این توصیف، اهمیت نقش آموزشهای خانواده روی فرزندان بر همه آشکار میشود و طبق این طبقهبندی می توان نتیجه گرفت که یکی از مهمترین عوامل تأثیرگذار بر ازدواجهای ناموفق، به نوع خانوادهها و روش آموزشی آنها برمیگردد.
مدرسه
مدرسه نیز در دورهای خاص از زندگی هر فرد، نقش اول را در زمینه آموزش بازی میکند(حتی بیشتر از خانواده). کودک با ورود خود به محیط مدرسه، قدم در اجتماعیشدن بیشتر برمیدارد. نقش مدرسه نیز در جهت ارائه آموزشهای لازم به افراد بر هیچکس پوشیده نیست. مدرسه میتواند با آموزش مهارتهای اجتماعی، آموزش نقشپذیری و. .. کمک قابلتوجهی به افراد ارائه نماید. ولی متأسفانه در جامعه کنونی و باتوجه به روش آموزشی حاکم بر مدارس و آمار روزافزون طلاق در میان زوجین، بطور کامل آشکار است که مدارس نمیتوانند از عهده این مسئولیت خود برآیند. همه یقین داریم که در مدارس به آموزش مهارتهای اجتماعی کمتر توجه میشود و این خلاء مشکلات زیادی میتواند برای افراد در آینده بوجود آورد.
رسانههای گروهی
نقش آموزشی رسانههای گروهی، خصوصاً مهمترین آنها، تلویزیون، بر هیچکس پوشیده نیست. در جامعه کنونی شاید به جرأت میتوانیم بگوئیم که قویترین عامل فرهنگساز همین تلویزیون میباشد که کودکان از همان سنین اولیه با آن همراه میشوند و بیشتر اوقات زندگیشان را صرف آن میکنند. برنامههای تلویزیونی، بخصوص فیلمهای ی که پخش میشوند اگر با منطق و اصول صحیح تولید شوند به شک میتوانند راهکار خیلی قدرتمندی باشند برای فرهنگسازی.
تحقیقات زیادی نشان میدهند که تلویزیون میتواند حتی خلاءهای ایجاد شده توسط خانواده و مدرسه را نیز پُرکند. با این توضیح که برنامههای تلویزیونی میتوانند فرهنگ صحیح تشکیل خانواده و رواج ملاکهای صحیح ازدواج را برعهده داشته باشند و راههای رسیدن به ازدواجهای موفق را به جوانان انتقال دهند. هرچند که در سالهای اخیر در برخی از برنامههای تلویزیون و سینما افراط و تفریطهای ی مشاهده شده است ولی بعضی برنامههای موفقی نیز در این زمینه دیده شده است. در کل توجه برنامهسازان تلویزیون و سینما به مسأله فرهنگسازی صحیح، در تغییر نگرش جوانان میتواند خیلی موثر واقع شود.
از دیگر رسانههای گروهی میتوان روزنامهها، نشریات، کتابها، اینترنت و. .. را نام برد که دارای تأثیر زیادی در ایجاد نگرش مثبت و ارائه راهکارهای صحیح در این زمینه میباشند.
در پایان این بخش، لازم به یادآوری است که عوامل تربیتی و آموزشی در زندی هر فرد نقش اساسی را بازی میکنند و این عواما هستند که فرد را آماده میکنند تا فرد وارد مرحله مهم دیگری در زندگی (تشکیل زندگی مشترک) شود. در این خصوص تلاش خانوادهها و مخصوصاً دولت هرجامعه مدنظر میباشد که در اینصورت میتوانند نسلی پویا، موفق و خوشبختی را بهبار بیاورند.
بخش دوم : عوامل موثر به هنگام انتخاب همسر
به هنگام انتخاب همسر رعایت تناسبات فرهنگی، شخصیتی، اجتماعی و اقتصادی لازم و ضروری است. تا زمانیکه این عوامل و تناسبات رعایت نشوند، بیشک نمیتوان ازدواج موفقی را انتظار داشت. لذا در ادامه عوامل تأثیرگذار بر ازدواجهای ناموفق به هنگام انتخاب همسر ذکر خواهد شد که عدم رعایت آنها منجر به ازدواجی ناموفق میشود.
الف : عوامل شخصیتی
تفاوتهای فردی : بهترین و شایستهترین روابط زناشویی که حتی اگر توأم با عشق و علاقه نیز باشد، بدون توجه به تفاوتهای فردی، محکوم به شکست است. شاید نتوان در جهان دو فرد را پیدا کرد که دارای تشابهات کامل باشند. لذا توجه به تفاوتهای فردی امری است ضروری که متضمن زندگی هر خانوادهای میتواند باشد. اگر هر فردی خصوصیات طرف مقابل را با احترام قبول نماید و در هر شرایطی تفاوتهای فردی را دور از ذهن قرار ندهد و طرف مقابل را آنطور که هست، نه آنطور که میخواهد باشد، درک نماید بیشک زندگی خوب و خوشبختی در انتظارشان هست.
تشابه یا عدم تشابه شخصیتی : علاوه بر تفاوتهای ی که ناشی از افتراق جنسی است، تفاوتهای دیگری نیز در زن و مرد وجود دارد که پارهای از خصوصیات شخصیتی آنان را تشکیل میدهد. یکی از طبقهبندیهای ی که میتوان افراد را از لحاظ شخصیتی از هم تفکیک نمود، میزان درونگرایی و برونگرایی افراد میباشد. افراد برونگرا به بیرون از خود نظر دارند و افراد درونگرا سر در درون خویش فرو میبرند. افراد درونگرا غالباً خجالتی، گوشهگیر و کمحرف هستند و اغلب بیاحساس به نظر میرسند. مهارت در آداب معاشرت، مختص افراد برونگرا است که همواره همه احساسات و اندیشههای شان را برای دیگران تعریف میکنند. افراد درونگرا اغلب خود را ناخوشایند میپندارند و گمان میکنند که دیگران همه کارهای آنها را تحت نظر دارند. برونگراها صاف و پوستکنده از همه چیز برایتان صحبت میکنند. برونگراها خواهان جمعیت و شلوغی و درونگراها خواهان تنهای یاند.
فاصله سنی : بیشک هرمقطع سنی خواستهای مختص خود را دارد و رعایت تناسبات در این باره الزامی است. بدلیل اینکه خانمها چهار، پنج سال زودتر از آقایان به بلوغ جنسی دست مییابند لذا رعایت این میزان فاصله سنی به هنگام ازدواج نیز ضروری مینماید چرا که ممکن است به همین نسبت بلوغ فکری و اجتماعی آنها نیز از هم فاصله داشته باشد. لذا به این دلیل فاصله سنی کم یا بیشتر از این میزان ممکن است مشکلاتی به بار بیاورد.
برآوردهنشدن نیازهای عاطفی و روانی : یکی از ملزومات تشکیل خانواده، ارضاء نمودن نیازهای عاطفی و روانی است. در این میان آشنایی زوجین از رویات یکدیگر میتواند کارساز باشد. در زیر نیازمندیهای اولیه محبت و عاطفه در میان زنان و مردان ذکر میگردد:
نیازهای زنان : شفقت و مهربانی، درک در تمام مراحل زندگی، احترام، وابستگی و علاقه، محق دانسته شدن، اطمینان خاطر و امید و. . .
نیازهای مردان : اعتماد و اطمینان، پذیرش، تقدیر و قدردانی، موردپسند واقعشدن، مورد تأیید قرارگرفتن، تشویق و تحسین و. . .
تسلططلبی و اقتدارطلبی یکی از زوجین : عوامل تربیتی و آموزشی دوران کودکی روی این عامل خیلی تأثیرگذار هستند. کودکی که در خانوادهای زنسالار یا مردسالار بزرگ میشود، در آینده وقتی وارد نقش پدر یا مادری میشود، دچار همانندسازی خواهد شد. در این موقع حقوق و ارزشهای طرف مقابل روبه نزول خواهد گرائید و همچون وسیله و ابزاری خواهد بود در دست طرف اقتدارطلب. خانواده محیطی است که اگر حتی یکی از زوجین از لحاظ شأن و مقام اجتماعی در بالاترین سطوح و دارای قدرت و اقتدار بسیار بالایی باشد، وقتی وارد کانون خانواده میشود، چنان با ملایمت و نیکخویی باید رفتار نماید که اعضای خانواده، خود را در کنار او خوشبختترین فرد احساس نمایند.
اعتیاد : شاید مخربترین عامل از عوامل موثر بر ازدواجهای ناموفق، اعتیاد باشد. عاملی که کلیه ارزشهای اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی خانواده را از بین برده و کانون خانواده را در مسیر متلاشیشدن قرار میدهد. تحقیقات زیادی نشان میدهند که تعداد قابل توجهی از افراد بزهکار به خانوادههای ی دارای والدین معتاد تعلق دارند. لذا اعتیاد حتی یکی از والدین، علاوه بر اینکه خانواده را متلاشی میکند، کودکانی را تحویل جامعه میدهد که مشکلات زیادی میتواند سر راهشان قرار گیرد.
عدم درک متقابل : هر زن و مردی با درک و احساس متقابل و شناخت تفاوتهای یکدیگر میتوانند به راحتی زمینه ازدواج و تفاهم را فراهم آورده و از رابطه زناشوئی ماندگار بهرهمند شوند. تنفر و دلخوری تنها هنگامی بروز میکند که زن و شوهر یکدیگر را درک نمیکنند. درک شرایط کاری، روحی، روانی و عاطفی زوجین، آنها را به راههای مختلف و نوینی برای ایجاد روابط مثبت و بهینه هدایت خواهد نمود.
مطلقاندیشی یکی از زوجین : همه بر این امر واقف هستند که چیز مطلقی غیر از خدا در جهان وجود ندارد لذا کانون خانواده نیز از این امر مستثنی نمیباشد و اگر یکی از زوجین نسبت به مسائل خانواده و احیاناً اشتباهات طرف مقابل بصورت مطلق بنگرد، نتیجتاً کار به اختلاف خواهد کشید. در کانون خانواده باید سعی شود اشتباهات طرف مقابل علاوه بر اینکه با بزرگنمایی مشاهده نشود، بلکه گذشت از اشتباهات در کانون خانواده منجر به گرمی و صمیمت بیشتر میشود.
در ادامه بدلیل گویا بودن عوامل فرهنگی و عوامل اجتماعی،اقتصادی از ارائه توضیح بیشتر درباره این عوامل خودداری نموده و عوامل مذکور فهرستوار ذکر میگردد:
ب : عوامل فرهنگی
تفاوت در نگرش طرفین
سبک زندگی خانواده طرفین
شیوههای همسرگزینی هریک از خانوادهها
تشریفات و انتظارات بیش از حد
دخالت خانوادههای هریک از طرفین
تفاوت در باورهای ارزشی و مذهبی
عدم شناخت کافی نسبت به همسر و خانواده او
تفاوت در آداب و رسوم خانوادهها
ج : عوامل اقتصادی، اجتماعی
پایگاههای اجتماعی و اقتصادی طرفین
شغل و میزان درآمد
بیکاری
اشتغال زنان
کیفیت روابط اجتماعی
تناسبات تحصیلی
در مورد عامل «اشتغال زنان» لازم به توضیح است که این عامل چندی است که جزء عواملی قرار گرفته است که در افزایش آمار طلاق موثر واقع شده است. چراکه در جامعه ما زنانی وجود دارند که چون درآمد مستقلی ندارند، به خاطر از دستدادن سرپناه و مخارج روزانه و دوری از آوارگی در جامعه، حاضر میشوند که حتی در شرایط سخت به زندگی طاقتفرسا تندردهند و شرایط موجود را تحمل کنند. ولی با رواج اشتغال زنان و بدنبال آن، استقلال مادی آنها، باعث شده است که زنان به راحتی با طلاق کنار آمده و خود را از آن شرایط سخت رها سازند.
بحث و نتیجهگیری
× براساس مباحث موجود، آنچه مهم جلوه میکند، وظایف قشر روانشناسی است که بعنوان پزشک اجتماع باید تلاش کنند تا راه علاجی به معضلات اجتماعی، از جمله مسأله طلاق بیابند. اگر قشر روانشناسی جامعه بتواند این فرهنگ را در جامعه پیاده کند که هر فردی قبل از ازدواج باید در این مورد آموزشهای کافی (تا حدی که آگاهانه وارد مرحله تشکیل خانواده شود) را ببیند، مسلماً گام بزرگی در این راستا برداشته است.
× با شرایطی که در جامعه ما حاکم است شاید یکی از موثرترین راهها برای داشتن ازدواجی موفق، شناخت قبل از ازدواج باشد. طرفین در این دوره فرصتی دارند تا طرف مقابل را از لحاظ خصوصیات شخصیتی، اجتماعی، فرهنگی، نوع نگرش به زندگی و. .. ارزیابی کنند. متأسفانه در جامعه ما هنوز این نوع ارتباط به خوبی تعریف نشده است و اکثر کسانی که به این نوع ارتباط روی میآورند، بدلیل اینکه نسبت به اصول و ملاکهای این نوع ارتباط آگاهی ضعیفی دارند، غالباً در کار خود موفق نمیشوند. برخی از عواملی که بتوانند این نوع ارتباط را به سرمنزل نهای ی برسانند، به شرح زیر ذکر میگردد: باید طرفین به ارتباطشان متعهد باشند و این دوران را با منطق صحیح پشت سر بگذرانند، باید به نوع ارتباط از بُعد انسانی (متعالی) نگریست و از تبدیلشدن این نوع ارتباط به یک رابطه کوچهبازاری باید جلوگیری شود، سعی شود در این نوع ارتباط احساسات به موقع ابراز گردد، هرکس باید موقعیتهای ی ایجاد نماید تا با علایق، سلیقهها و خصوصیات طرف مقابل آشنایی پیدا کند، یکی از ضروریاتی که در این نوع ارتباط لازم مینماید این است که حتماً باید این نوع ارتباط دارای هدف و برنامه جامع و کاملی باشد، پذیرفتن طرف مقابل را آنطور که هست باعث میشود رابطه سلامت خود را حفظ نماید، طرفین نباید به فکر تغییر خصوصیات همدیگر باشند و. .. .
× بعد از ازدواج برای خود زندگی کردن، یکی از ملاکهایی است که میتواند افراد را به یکدیگر و زندگی علاقمند کند.
× در هر شرایطی توجه به اینکه شریک زندگیمان با ما تفاوتهای زیادی به لحاظ شخصیتی و عاطفی و. .. ( به خاطر تفاوت جنسیتی) دارد، میتوان حتی با مسائل غیرقابل پیشبینیشده هم کنار آمد.
× مردان نیازمند عشقی بنام اعتماد، پذیرش و تشویق هستند و زنان نیازمند عشقی هستند که در آن توجه، درک و احترام نهفته باشد.
× زمانی در مرد انگیزه ایجاد میشود که احساس کند همسرش به او نیاز دارد ولی در جنس زن زمانی انگیزه ایجاد میشود که مورد نوازش، مهر و محبت قرار گیرد.
× نکته پایانی اینکه، یکی از پرفشارترین دوران هر زندگی، دوران پس از تولد اولین فرزند است. به لحاظ تغییراتی که در زندگی رخ میدهد این دوره را به دورهای مسألهساز تبدیل میکند. لذا زوجین باتوجه به این نکته میتوانند با درک شرایط همدیگر وضعیت خوبی را برای یک زندگی شاد و موفق در کنار فرزندشان مهیّا سازند
.منبع: وبلاگ اقای سید علی آلاحمد