مشاوره خانواده  -  مشاوره  تحصیلی

مشاوره خانواده - مشاوره تحصیلی

خواهشمند است ما را از ارائه نظرات گرانبارتان محروم نفرمایید.
مشاوره خانواده  -  مشاوره  تحصیلی

مشاوره خانواده - مشاوره تحصیلی

خواهشمند است ما را از ارائه نظرات گرانبارتان محروم نفرمایید.

شاد زیستن چیست.....؟؟؟؟

وقتی دالایی لاما جایزه صلح نوبل سال 1989 را دریافت کرد، یک خبرنگار از او پرسید: حالا بعد از این چه؟ می خواهید چه کار کنید؟ او لبخندی زد و گفت: انگار هر کاری که ما آدم ها انجام می دهیم، مثلا خانه یا ماشینی می خریم، غذایی می خوریم، دوستی پیدا می کنیم و حتی به جوایز بزرگی نائل می شویم، هرگز برایمان کافی نیست. ما آدم ها همیشه به دنبال بیشتر و بیشتریم، اما بیشترها لزوما بهتر نیستند. من فقط آرزو می کنم که خودم و همة آدم ها هر چه زودتر بفهمند که شادی و رضایت شان را نباید در بیرون از خودشان جست وجو کنند.
به آسانی نمی توان شادی را تعریف کرد. شادی برای بعضی ها عاشق شدن یا بچه دار شدن است و برای بعضی دیگر، برنده شدن در قرعه کشی یا رفتن به دل طبیعت. تجربیات حسی در بالاترین حد خود، نوعی سرخوشی و لذت را به همراه دارند که لزوما زودگذر است و از زیاده روی در خوردن یا آمیزش جنسی جلوگیری می کند. با وجود این، روان شناسان با تکیه بر یافته های اخیر خود دربارة شادمانی، سعی دارند ویژگی های زودگذر و نیز پایدار این شرایط حسی ناشناخته را توصیف و علت آن را کشف کنند. شیلا پنچال، کارشناس روان شناسی مثبت و بنیانگذار Happiness First TM است و با سازمان ها و اشخاص مختلفی همکاری دارد. او در این خصوص می گوید: روان شناسان سه عامل را برای شادمانی شناسایی کرده اند: لذت بردن از زندگی، به کارگیری توانایی های فردی به طور بی وقفه، و درک آن چه برتر از ماست.
برای مثال، وقتی غرق صحبت، کار یا تفریح هستیم، احساسی به نام جوشش به ما دست می دهد که مانع از خوشی و شادمانی می شود، ولی پس از مدتی جای خود را به احساس رضایت عمیقی می دهد که پایدارتر است. جوشش عاملی بسیار مؤثر در ایجاد حس شادی پایدار است.

آیا شادمانی باعث سلامت جسمانی می شود؟
افراد شاد، در برابر بیماری هایی مانند آنفلوانزا مقاوم ترند و جراحات وارد بر بدنشان زودتر بهبود می یابد. همچنین نتایج حاصل از تحلیل خود زندگی نامه های راهبه هایی که از سال 1932 وارد یکی از صومعه های آمریکا شده اند، نشان می دهد که عمر کسانی که روحیة شادتری دارند، طولانی تر است. روان شناسان، لحن خوش بینانة راهبه ها را در متن زندگی نامه هایشان ارزیابی کردند و به رابطة معناداری میان مثبت اندیشی و عمر طولانی دست یافتند. به بیانی ساده تر، میزان مرگ و میر در گروه راهبه های غمگین، نسبت به راهبه های سرزنده بیش از دو برابر بوده است.

آیا پول، خوشبختی می آورد؟
پول و احساس شادمانی، رابطه ای پیچیده با یکدیگر دارند. به عقیدة پنچال، اگر کسی زیر خط فقر زندگی کند، پول زیاد، احساس خوشبختی خاصی به او می دهد. ولی وقتی که سطح درآمد افراد به حد معینی می رسد، دیگر درآمد بیشتر، آن ها را خشنود نمی کند. در نیم قرن اخیر، درآمد مردم انگلستان، آمریکا و ژاپن به بیش از دو برابر افزایش یافته و زندگی شان وضعیت مطلوبی پیدا کرده است. حالا دیگر آن ها خانه های بزرگ تری دارند و لوازم برقی، زندگی راحت تری را برایشان فراهم کرده است. آن ها به مسافرت های خارجی می روند و کالاهای لوکس می خرند و به دلیل برخورداری از امکانات بهداشتی، زندگی طولانی تری دارند. ولی نتایج حاصل از تحقیقات دانشمندان نشان می دهد که این امکانات رفاهی ـ که حسادت بسیاری را در جهان رو به توسعه برانگیخته ـ باعث افزایش احساس خوشبختی انسان ها نشده و نمی شود. چرا چنین است؟ شاید پاسخ این باشد که ما خود را با دیگران مقایسه می کنیم و این چشم و همچشمی، باعث ناراحتی مان می شود. روان شناسان در یکی از تحقیقاتشان از دانشجویان هاروارد پرسیده اند کدام بهتر است: پنجاه هزار دلار درآمد سالانه در شرایطی که دیگران بیست و پنج هزار دلار در سال درآمد دارند، یا صد هزار دلار درآمد سالانه در شرایطی که حقوق دیگران بسیار بیشتر است؛ مثلا دویست و پنجاه هزار دلار؟ بیشتر دانشجویان، گزینة اول را برگزیدند و ترجیح دادند که کمتر حقوق بگیرند، ولی این حقوق کم، از درآمد دیگران بیشتر باشد.
اگر قرار به مقایسه باشد، بهتر است خود را با کسانی که پایین تر از خودمان هستند، مقایسه کنیم. به همین دلیل است که در مسابقات المپیک، کسانی که مدال برنز می گیرند، خوشحال تر از کسانی هستند که مدال نقره گرفته اند. زیرا گروه اول، خدا را شکر می کنند که دست کم مدالی نصیبشان شده است، در حالی که گروه دوم، حسرت مدال طلایی را می خورند که از دستشان رفته است.
گذشته از این، ذهن انسان قابلیت انطباق با شرایط جدید را دارد. به همین دلیل، این انعطاف پذیری ذهن، سبب تداوم بقا می شود؛ هرچند در جوامع نوین، مردم از آن چه دارند، پس از مدتی دلزده می شوند و همواره می خواهند چیزهای دیگری به دست آورند. این وضعیت سرانجام به نوعی جان کندن لذت گرایانه می انجامد. برای مثال، مردم از اولین اتومبیلی که می خرند، خیلی لذت می برند، ولی با دیدن تبلیغات، اتومبیل هایشان را یکی پس از دیگری عوض می کنند. اگر مجبور باشند یک مدل پایین تر از جدیدترین مدل را سوار شوند، دیگر از داشتن آن راضی نخواهند بود. راز شاد زیستن، چنان که ریچارد لایارد می گوید، داشتن چیزهای بهتری است که هیچ گاه به داشتن شان قناعت نمی کنیم.
روابط زناشویی، دوستان خوب و زندگی مشترک می توانند بهانه ای برای خوشحالی مان باشند، چرا که روابط انسان ها با یکدیگر منشأ شادی است. پنچال معتقد است که برای رهایی از جان کندن لذت گرایانه باید به آن چه داریم، قانع باشیم و روحیة رضایتمندی را در خود تقویت کنیم.

آیا شادمانی ذاتی است؟
مطالعاتی که بر روی دوقلوها انجام شده، ذاتی بودن شادمانی و افسردگی را به اثبات رسانده است. نتایج حاصل از این مطالعات، حتی در مورد دوقلوهای همسانی که در محیطی یکسان بزرگ شده اند نیز صدق می کند. با وجود این، ژن های مؤثر در ایجاد شادی هنوز ناشناخته اند و همان طور که از یافته های روان شناختی برمی آید، به احتمال زیاد، ژن های متفاوتی در ایجاد روحیة شاد دخالت دارند. این ژن ها با تغییر دادن میزان سروتونین در مغز، باعث بروز حس شادی می شوند. افسردگی، ناشی از کاهش سروتونین در مغز است و داروهایی مانند پروزاک که حاوی سروتونین هستند، افسردگی را از بین می برند و در بیمار ایجاد سرخوشی می کنند. با این حال، حتی آنان که به طور مادرزادی غمگین هستند، می توانند با تغییر دیدگاه ها و تجدیدنظر در رفتارشان زندگی شادتری برای خود بسازند.


آیا علم، خوشبختی می آورد؟
دکتر مارتین سلیگمن، یکی از پیشگامان مطالعات افسردگی در دانشگاه پنسیلوانیا، اخیرا به مطالعة شادی روی آورده است. در روان شناسی مثبت بر خلاف روان شناسی سنتی، به جای آن که آسیب های دوران کودکی مورد بررسی قرار گیرد، به عوامل شادی آفرین، از قبیل چیزهایی که به زندگی معنا می دهند، اهمیت داده می شود. در واقع، به ادعای دکتر استیونز رویکرد مثبت به روان شناسی، سابقه ای بسیار طولانی دارد و پیشینة آن به جنبش روان شناسی انسان شناختی و فلسفة بودایی می رسد. روان شناسی انسان شناختی را کارل راجرز در دهه 1950 معرفی کرد.دکتر ریچارد دیویدسون، متخصص عصب شناسی مغز از دانشگاه ویسکانسین، ثابت کرده است که عواطف مثبت، به فعالیت های الکتریکی بخش جلویی نیمکرة چپ مغز مربوط می شوند و احساسات منفی با بخش جلویی نیمکرة راست ارتباط دارند. فعالیت الکتریکی نیمکرة چپ در افراد شاد، یعنی کسانی که خنده رو هستند و دربارة خوبی ها سخن می گویند، بیشتر است. اسکن های تهیه شده از مغز افراد به هنگام تماشای تصاویر زیبا، نشان دهندة افزایش جذب گلوکز ـ و در نتیجه، افزایش فعالیت بیوشیمیایی ـ در نیمکرة چپ است. اسکن های مغزی نوزادان در حین لیسیدن خوراکی های شیرین نیز چنین نتیجه ای را تأیید می کند.

آیا برای شاد بودن باید عاشق شد؟
معمولا افراد متأهل، از مجردها و کسانی که از همسرشان جدا شده اند، شادترند. با این حال، دکتر استیونز می گوید: داشتن روابط دوستانه با همسر و دیگر اطرافیان، مهم تر از زندگی مشترک است.

آیا کسانی که پنجاه سال پیش از این زندگی می کردند، شادتر از ما بودند؟
در حال حاضر میزان شادی مردم جهان در قالب طرح هایی مانند پایگاه اطلاعاتی شادمانی در جهان تعیین می شود. نتایج حاصل از تحلیل این اطلاعات، از سال 1950 تاکنون هیچ تغییری را در وضعیت روحی ساکنان کشورهای غربی از جمله انگلیس، نشان نمی دهد. این در حالی است که شرایط زندگی آنان به طور چشمگیری بهتر شده است. دکتر استیونز معتقد است که در قرن بیست ویکم، اتومبیل شخصی و رسانه ها، دو مانع اصلی در راه رسیدن به احساس خوشبختی هستند. اتومبیل شخصی، ما را چنان از جامعة اطرافمان جدا می کند که به جای احساس صمیمیت با شهر و محل زندگی مان، از آن می گریزیم. تلویزیون (و تا حدودی مطبوعات) خشونت، اخبار ناگوار و اسراف را به مردم منتقل می کند و باعث ترس و ایجاد ناراحتی در آن ها می شود. علاوه بر این، تماشای تلویزیون، فعالیت بینندگان را کم می کند و زمانی را که ممکن است صرف انجام دادن کارهای جوششی شود، از آن ها می گیرد.

شادترین مردم دنیا چه کسانی هستند؟
تصاویری که از مغز افراد مختلف تهیه شده، بیانگر آن است که راهبان بودایی و کسانی که برای مدتی طولانی مراقبه می کنند، شادترین انسان های دنیا هستند. مطالعه ای دیگر نشان می دهد که زنان خدمتکار فیلیپینی شاغل در هنگ کنگ، با وجود دوری از خانواده و کار سنگین در شرایط نامناسب و کسب درآمد ناچیز، سرزنده ترین مردم دنیا هستند. پیوند میان زنان فیلیپینی و احساسی که آن ها از کسب درآمد و فرستادن آن به خانه و خانوادة خود تجربه می کنند، ممکن است احساس رضایت شان را برانگیزد.

بالاخره علت شادمانی چیست؟
براساس یافته های حاصل از پژوهش های اجتماعی فراگیر در آمریکا (US General Social Survey) عوامل اصلی شادمانی به ترتیب اهمیت عبارت اند از: روابط خانوادگی، مسائل مالی، کار، روابط اجتماعی و سلامت جسمانی. در کنار این عوامل می توان به ارزش های شخصی و آزادی نیز اشاره کرد. دکتر استیونز با استناد به این تحقیق زمان بر و نیز طرح اسلوف، ادعا می کند که احساس شادمانی، حاصل عوامل جسمانی، روابط با دیگران و فراگیری شیوه های مثبت سازماندهی افکار است. او در این خصوص می گوید: شاد بودن مستلزم ورزش کردن و توجه به رژیم غذایی، اهمیت دادن به روابط عاطفی و داشتن صبر و حوصله است. دکتر استیونز همچنین توصیه می کند که به غریبه ها لبخند بزنیم، به نشانة احترام، سری تکان بدهیم و مهم تر از همه، وقایع خوب را در دفترچه ای یادداشت کنیم و به خاطرشان شکرگزار باشیم. اگر چنین کنیم، آسایش و خوشبختی را درخواهیم یافت.

  آیا برای شاد بودن باید عاشق شد؟                                             
معمولا افراد متأهل، از مجردها و کسانی که از همسرشان جدا شده اند، شادترند. با این حال، دکتر استیونز می گوید: داشتن روابط دوستانه با همسر و دیگر اطرافیان، مهم تر از زندگی مشترک است.

آیا کسانی که پنجاه سال پیش از این زندگی می کردند، شادتر از ما بودند؟
در حال حاضر میزان شادی مردم جهان در قالب طرح هایی مانند پایگاه اطلاعاتی شادمانی در جهان تعیین می شود. نتایج حاصل از تحلیل این اطلاعات، از سال 1950 تاکنون هیچ تغییری را در وضعیت روحی ساکنان کشورهای غربی از جمله انگلیس، نشان نمی دهد. این در حالی است که شرایط زندگی آنان به طور چشمگیری بهتر شده است. دکتر استیونز معتقد است که در قرن بیست ویکم، اتومبیل شخصی و رسانه ها، دو مانع اصلی در راه رسیدن به احساس خوشبختی هستند. اتومبیل شخصی، ما را چنان از جامعة اطرافمان جدا می کند که به جای احساس صمیمیت با شهر و محل زندگی مان، از آن می گریزیم. تلویزیون (و تا حدودی مطبوعات) خشونت، اخبار ناگوار و اسراف را به مردم منتقل می کند و باعث ترس و ایجاد ناراحتی در آن ها می شود. علاوه بر این، تماشای تلویزیون، فعالیت بینندگان را کم می کند و زمانی را که ممکن است صرف انجام دادن کارهای جوششی شود، از آن ها می گیرد.

شادترین مردم دنیا چه کسانی هستند؟
تصاویری که از مغز افراد مختلف تهیه شده، بیانگر آن است که راهبان بودایی و کسانی که برای مدتی طولانی مراقبه می کنند، شادترین انسان های دنیا هستند. مطالعه ای دیگر نشان می دهد که زنان خدمتکار فیلیپینی شاغل در هنگ کنگ، با وجود دوری از خانواده و کار سنگین در شرایط نامناسب و کسب درآمد ناچیز، سرزنده ترین مردم دنیا هستند. پیوند میان زنان فیلیپینی و احساسی که آن ها از کسب درآمد و فرستادن آن به خانه و خانوادة خود تجربه می کنند، ممکن است احساس رضایت شان را برانگیزد.

بالاخره علت شادمانی چیست؟
براساس یافته های حاصل از پژوهش های اجتماعی فراگیر در آمریکا (US General Social Survey) عوامل اصلی شادمانی به ترتیب اهمیت عبارت اند از: روابط خانوادگی، مسائل مالی، کار، روابط اجتماعی و سلامت جسمانی. در کنار این عوامل می توان به ارزش های شخصی و آزادی نیز اشاره کرد. دکتر استیونز با استناد به این تحقیق زمان بر و نیز طرح اسلوف، ادعا می کند که احساس شادمانی، حاصل عوامل جسمانی، روابط با دیگران و فراگیری شیوه های مثبت سازماندهی افکار است. او در این خصوص می گوید: شاد بودن مستلزم ورزش کردن و توجه به رژیم غذایی، اهمیت دادن به روابط عاطفی و داشتن صبر و حوصله است. دکتر استیونز همچنین توصیه می کند که به غریبه ها لبخند بزنیم، به نشانة احترام، سری تکان بدهیم و مهم تر از همه، وقایع خوب را در دفترچه ای یادداشت کنیم و به خاطرشان شکرگزار باشیم. اگر چنین کنیم، آسایش و خوشبختی را درخواهیم یافت.

****

منبع :   مقاله   " هنر شاد زیستن  " -نویسنده :سوزان الدریج - ترجمه : حسین صافی  -روزنامه  همشهری جوان - دوشنبه 4 اردیبهشت 1385

برگرفته از سایت  لینکستان -http://linkestan.com